محمدکاظم انبارلویی
دهه ۲۰و ۳۰ در ایران اوج کار چپ و فعالیت حزب توده بود. البته از سال ۱۹۱۷ که اولین دولت مارکسیستی در مسکو شکل گرفت چپهای ایران و حتی قبل از آن با رفقای خود در روسیه در ارتباط بودند. کارنامه این جماعت در انقلاب مشروطه، دوران رضاخان و نهضت ملی، رنگ دشمنی با دین و خیانت به ملت و وابستگی به اجانب را دارد.
علامه طباطبایی و شهید مطهری در دهه ۳۰ کمر همت بستند و یک دوره آموزش فلسفه اسلامی با طعم نقد ماتریالیسم دیالکتیک را با عنوان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منتشر کردند، این کار عظیم علمی، تیر خلاصی به مبانی نظری مارکسیستها در ایران، منطقه و جهان بود. نقد علمی ماتریالیسم دیالکتیک در ایران از جنس پوپری نبود، ریشه در اعماق اندیشه اسلام و معرفت شناسی دینی داشت.
این اثر گرانقدر با بازخوانی اندیشههای فلسفی فارابی، بوعلی، شیخ اشراق و ملاصدرا در حقیقت پای در میدان بازتولید اندیشه فلسفی اسلام نهاد و قدرت فکری خود را در مصاف با فلسفههای مادی و رقیبان فکری معاصر نشان داد. اشکالات و انحرافات به اصطلاح فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک به زبانی ساده و قابل استفاده برای کسانی که شبهات مارکسیستها در حوزه نظر ذهن آنها را مشغول کرده بود، در این اثر ارزشمند به شیوهای کاملا علمی پاسخ داده شد.
در این سالها مروّجان مارکسیسم در حوزه اندیشه نظری نظیر دکتر ارانی و احسان طبری، ماتریالیسم دیالکتیک را در ایران بهتر از آنچه که مارکس و انگلیس و لنین گفته بودند تبلیغ میکردند به طوری که ذهن بسیاری از تحصیلکردهها را به خود مشغول کرده بودند.
با انتشار اولین نسخههای اثر ماندگار اصول فلسفه و روش رئالیسم، موضوع نقد مارکسیسم از دیدگاه فلسفه الهی در آکادمی علوم شوروی که احسان طبری از اعضای برجسته آن بود، مطرح شد. اما نتوانستند پاسخی برای نقدها بیابند. سن ارانی به انتشار اصول فلسفه و روش رئالیسم قد نداد و این اثر ۱۵ سال پس از مرگ او انتشار پیدا کرد. اما خلف صالح او احسان طبری که باسوادتر از او در شناخت مارکسیسم بود هم نتوانست از مبانی مارکسیسم در برابر هجوم علمی دانشمندان اسلامی دفاع کند.
با این حال که مارکسیسم به لحاظ نظری در دهه ۳۰، ۴۰، ۵۰ و ۶۰ بیدفاع بود اما صدها جوان در زندانها برای حاکمیت مارکسیسم در ایران مبارزه میکردند و حتی ابایی از بذل جان خود نداشتند.
سال ۶۰ احسان طبری پس از اثبات خیانت حزب توده پرچم تسلیم را بالا برد و با اعتراف به «کج راههها» با نقد ماتریالیسم دیالکتیک، دستان شهید مطهری را به عنوان پیروز این نبرد تئوریک بالا برد. برخی این تسلیم را نشانه پیری و بیانگیزگی در ادامه مبارزه دانستند اما واقعیت این بود که مارکسیسم در برابر اسلام حرفی برای گفتن نداشت و اندیشههای فلسفی دانشمندان ما ریشه در حداقل هزار سال کار فکری و فلسفی داشت و آنها دستشان خالی بود.
سند عملی این حرف فروپاشی مارکسیسم در شرق و غرب عالم به دلیل همین فقر فلسفی بود. امام خمینی(ره) ۸ سال پس از مرگ طبری و فروپاشی حزب توده در ایران، صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم را شنیده بود. او خوب میدانست شهید مطهری در مصاف با این اندیشه انحرافی و فاسد چه کرده بود. در آستانه پیروزی انقلاب وقتی در دانشگاه تهران شهید مطهری پیشنهاد مناظره به امیرحسین آریانپور، - یکی از متفکرین مارکسیسم در ایران - داده بود کار به چاقوکشی کشید و بعد از پیروزی انقلاب در فرصتی من از آریانپور پرسیدم چرا تن به مناظره ندادید؟...
ادامه مطلب ...
خلاصه ای از سخنرانی حضرت آیت الله قرهی(مدّ ظلّه العالی)در شب شهادت حضرت موسی بن جعفر(علیه السّلام)
چرا ائمّه هدی یا خانه نشین شدند و نهایتاً به شهادت رسیدند و یا مثل مولی الموالی، حاکم شدند، امّا مع الاسف مردم مطیع نشدند و یا مانند امام مجتبی، اصحابشان ایشان را ترک کردند الاقلیل و یا مثل ابی عبدالله و دیگر ائمّه به شهادت رسیدند و یا مثل موسی بن جعفر در زندان بودند و نهایتاً به شهادت رسیدند؟
یک دلیل این است: مردم معنای امامت را درک نکردند. فکر کردند امامت فقط به عنوان ذریّه و فرزندان رسول خدا، امر مبارکی است امّا آن را به عنوان اسّ و اساس و این که حاکمیبت و خلافت جزئی از آن است، قبول نداشتند.
چرا باید وجود مقدّس باب الحوائج حداقل 7 سال که برخی تا 14 سال نیز بیان می کنند در زندان باشند؟! آن امّت کجا هستند؟! پس امّت، امّت نبود و مدل امام و امّتی در جامعه مفهوم نداشت و امام فقط به عنوان فرزند رسول الله در نزد مردم بود.
اگر مردم می دانستند که امام است که امور در دست اوست و خداوند فرموده: «و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا»یعنی اگر مردم می خواهند هدایت به امر ما شوند، ما برایشان ائمّه ای جعل کرده ایم امّا مع الاسف مردم این را نفهمیدند.
با این که قرآن فرمود: «کان الناس امة واحدة» و یا «و کذلک جعلناکم امة وسطا»، امّا مردم در طول تاریخ،هیچ گاه امّت نشدند. حتّی در دوران امیرالمؤمنین هم امّت نبودند. امام که امام هست، پس آن طرف نقص دارد که امّت است. اگر امّت، امّت باشد، می داند باید مطیع باشد، «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم». وقتی امّت نشد، به زدن قرآنهای بر نی شده، ایراد گرفت. در حالی که اوّلین خصلت امّت، اطاعت با معرفت است. لذا میگوییم: امامت جزء اصول دین است و اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی.
شرط تحقّق انسانیّت
ما هم امّت نیستیم، اگرامّت بودیم، میدانستیم در زمان غیبت، باید یک دوران تمرین امام و امّتی باشد. لذا تا امّتی به وجود نیاید، دیگر خداوند امام را نمی فرستد و مهره آخرش را بی جهت نمی سوزاند.آن امام که خصایص همه انبیاء و ائمّه را دارد و بارها بیان کردیم که جدّ مکرمش فرمود: «لو ادرکته لخدمته مادام حیاتی».
ذوالجلال و الاکرام امور انسانها را در بستر امام و امّت قرار داد. یک پایه امّت و یک پایه امام است. تا یک کدام از این دو نباشد، انسانیّت محقّق نمی شود و شبه انسانیّت است. پروردگارعالم امام را فرستاده، امّا امّت، امّت نشده «و قلیل من عبادی الشکور». با یک گل بهار نمی شود، با قلیل، امّت درست نمی شود.
هر کس که با ابی عبدالله آمد، امّت ایشان بود و بقیّه مگر عدّه کمی که اجازه گرفته بودند مانند عبدالله بن جعفر که مریض بودند، امّت نبودند. حتّی اگر بعد از شهادت امام، توبه هم کردند. توبه بعد از شهادت امام پذیرفته نیست، چون امری است که نمی توان جبران مافات کرد.
امم سابقه با وجود بهترین عبادات هم جهنّمی هستند، مگر به شفاعت ائمّه
اگر لطف خداوند و شفاعت ائمّه نباشد، تمام امّتهای قبل که حتّی نماز خواندند و روزه گرفتند و حتّی کنترل چشم و ... هم داشتند، جهنّمی هستند. امّا چون امام رئوف است، شفاعت می کند. و إلّا امّتی که امّت برای امام نباشد، جهنّمی است. امم سابقه از شیعیان و محبّین اهل بیت(الا قلیل) اگر بهترین عبادات را هم کرده باشند، جهنّمی هستند.
هر امّتی با امام زمان خودش محشور می شود. آنهایی که زمان موسی بن جعفر بودند، سکوت کردند و حداقل نرفتند تکلیف شرعی خود را بپرسند و یادشان رفت، خلافت جزئی از امامت است.
پس مردم، امّت نشدند. چرا حضرت موسی بن جعفر باید در زندان باشند تا به شهادت برسند؟ چون مردم، امّت نبودند شاید دوستشان هم داشتند امّا فقط به عنوان فرزند رسول خدا و می گفتند: ایرادی ندارد کس دیگری خلیفه باشد.
چرا در زمان غیبت، بلایا زیاد می شود؟
در زمان غیبت، بلایا زیاد می شود تا مردم بفهمند که باید مدل امام و امّتی به وجود آید. همه شیعیان باید مثل شیخ زکزاکی شوند. چرا ایشان توانست در عرض 11 سال، حدود 20 میلیون را شیعه کند با این که خودش هم در ابتدا از اهل جماعت بود؟ خود ایشان می گوید: من کوچکترین حرکتی را بدون نگاه به فرمایشات و سیره عملی امام خامنهای انجام نمی دهم. یعنی خودش را جزء امّت می داند،... ادامه مطلب ...
میلاد علی ابن ابیطالب علیه السلام امیر مومنان یعسوب الدین وصی رسول رب العالمین بر امام زمان حضرت حجه ابن الحسن عج الله تعالی فرج الشریف و همه دوستدارانش مبارک باد
به باور شیعیان و بر اساس ادله متقن و قوی عقلی و نقلی، امام علی(ع) وصی و جانشین بلافصل پیامبر(ص) است. یکی از ادله شیعه بر مقام امامت امام علی(ع)، آیه 7 سوره رعد «انما أنت منذر و لکل قوم هاد» است. روایاتی از پیامبر اکرم(ص) وارد شده است که امام علی(ع) را مصداق هادی در این آیه کریمه معرفی میکند.
برخی از وهابیان با مناقشه در سند و دلالت آن روایات کوشیدهاند تا آن را از اعتبار انداخته و ادله شیعه را باطل سازند، آنها این گونه میگویند: شیعیان معتقدند که بر اساس روایات شیعه و سنی در آیه هفتم سوره رعد، مقام انذار مخصوص پیامبر و مقام هدایتگری مخصوص علیبن ابیطالب(ع) است. این روایات در کتابهای اهل سنت توسط ابونعیم صاحب کتاب الفردوس نقل شده است. ادعای شیعیان با سه اشکال سندی و چهار اشکال محتوایی روبهرو است: اشکالات سندی عبارت است از:
1. همه مطالب کتاب الفردوس، صحیح نیست؛ بلکه برخی مطالب این کتاب اشتباه و نادرست است. پس نمیتوان به همه مطالب آن اعتماد کرد.
2. اینکه فقط ابونعیم ناقل روایت است، سبب سستی اعتبار آن میشود.
3. به اتفاق اهل علم، از اهل سنت، حدیث انذار کذب و جعلی است.
اشکالات محتوایی عبارت از:
1. معنای سخن شیعه این است که هدایت مسلمانان به دست علی بن ابیطالب صورت میگیرد نه به وسیله پیامبر!
2. مطابق آیه باید هدایتگران متعدد باشند نه یک فرد؛ زیرا در آیه آمده است «و لکل قوم هاد». پس علی بن ابیطالب نمیتواند تنها مصداق هادی در این آیه باشد.
3. لازمه سخن شیعه تقسیم شغل میان پیامبر و علی است؛ یعنی پیامبر شغل انذار و علی شغل هدایتگری را به عهده دارد. این ادعا با آیه 52 سوره شوری که پیامبر اسلام را هدایتگر به سوی راه راست معرفی میکند، ناسازگار است.
4. این ادعای شیعه که آیه مربوط به علی بن ابیطالب است، عین ادعای بهاییت است که گفتهاند این آیه مربوط به بهاء الله است!
برای بررسی این شبهه با حجتالاسلام مهدی محرمی از کارشناسان مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم گفتوگو کردیم که مشروح آن در ادامه میآید:
*آیا حدیث انذار تنها از سوی شیعه روایت شده است؟
-حدیث انذار نه تنها در منابع حدیثی شیعه همچون کتاب سلیم بن قیس هلالی، الاحتجاج طبرسی، الاصول سته عشر، تفسیر فرات الکوفی، تفسیر العیاشی، الاصول کافی، امالی شیخ صدوق، بحارالانوار علامه مجلسی و غیره آمده است، در کتابهای علمای مشهور اهل تسنن مانند علامة حافظ حاکم در کتاب «المستدرک»، علامه الحموینى فی «فرائد السمطین»، حافظ ذهبی در... ادامه مطلب ...