آیت الله جوادی آملی
در عبارت من کنت مولاه سخن از وصایت نیست، سخن از علم نیست؛ سخن از ولایت است و مدیریت. با دو تا « الیوم » این آیه بدرقه شده است: الیوم اکملت لکم د ینکم و اتممت عل یکم ن عمت ی، چرا؟ چون دین بدون مسئول، بدون مجری، بدون سرپرست، بدون حاکم ، نوشته ای روی ورق است، قرآن بدون مبیّن، بدون مجری، بدون حاکم، بدون والی یک سلسله علومی است نوشته روی اوراق؛ اینکه مشکل جامعه را حل نمی کند ! اینکه باعث یأس کفّار و دشمنان نیست !
این اسلامی که مجری دارد، مبیّن دارد، والی دارد، مولا دارد، اولی ب النّاس دارد؛ این دین خدا پسند، دینی است که در ولایت باشد. این: رضیت لکم السلام د یناً (1)، یعنی ( دین خدا پسند ). پس معلوم می شود صرف قرآن، خدا پسند نیست، قرآن مع الع تر ه خدا پسند است. آنکه گفت: حسبنا ک تاب الله(2)، دین خدا پسند ندارد ! چون رضیت لکم السلام د یناً. این اسلامی که با ولایت کامل و تمام شده است. چون کامل شد، تامّ شد؛ الیوم یئ س الّذ ین کفروا م ن دین کم.
مشکل ( اجرایی ) کفّار با مکتب اسلام
کفّار با قرآن کریم مشکلات علمی نداشتند! کفّار مشکلات اجرائی داشتند با قرآن کریم. آنها حق برایشان روشن بود، معجزه برایشان روشن بود....
وجود مبارک حضرت امیر (ع) در پایان خطبه قاصعه می فرماید: من در خدمت پیامبر بودم، بزرگان قریش آمدند، گفتند: اگر معجزه ای بیاوری، ما ایمان می آوریم. حضرت فرمود: چه کنم؟ عرض کردند: اگر این درختی که آنجاست به دستور تو دو نیم بشود؛ نیمی بیاید، نیمی بماند؛ ما ایمان می آوریم. حضرت امیر فرمود: من دیدم به دستور پیامبر این درخت دو نیم شد؛ نیمی ماند، نیمی آمد؛ باز اینها ایمان نیاوردند ! عرض کردند: اگر این نیم جلوتر بیاید و آن نیم قبلی هم از جا کنده بشود، بیاید به تو نزدیک بشود؛ ما ایمان می آوریم. حضرت این کار را کرد، ولی ایمان نیاوردند ! باز عرض کردند: اگر این درخت دو نیم شده متّصل بشود، به حالت اوّل در آید، به سر جای خودش بر گردد، در همان مغرس خودش فرو برود، ما ایمان می آوریم؛ همین کار را هم حضرت کرد، ولی ایمان نیاوردند.
اینها یک معجزاتی نیست که ناسخ التّواریخ یا بیهقی نقل کرده باشد! این را علی بن أبیطالب در خطبه قاصعه در نهج البلاغه به صورت شفاف بیان کرده، قدم به قدمش را توضیح داد. فرمود: این معجزه است. این معجزات را اینها دیدند و ایمان نیاوردند ! پس مشکل علمی ندارند، مشکل اعتقادی و اخلاقی و حقوقی ندارند؛ مشکل ولایت و حکومت و تدبیر و سیاست دارند. با آمدن کسی که جای پیغمبر را می تواند به خوبی پر کند، کفّار نا امید می شوند: الیوم یئ س الّذ ین کفروا م ن دین کم.
وقتی انقلاب بود، اینها فکر می کردند شورش کور است؛ وقتی شاه از بین رفت، دیگری چون جای او را پر نمی کند، باز همین آمریکا و همان اسرائیل و همان شوروی سابق حضور پیدا می کنند. دیدند نشد؛ یک کسی آمد ! بعد از رحلت امام خیال کردند مردم واقفی می شوند در ولایت فقیه، دیدند نشد ! نه مردم در ولایت فقیه واقفیه شدند، نه با رحلت امام مشکلی پیش آمد. آنکه کشور را حفظ می کند ولایت است، مدیریت است.
وظیفه ما در عید سعید غدیر
بنابراین محور اصلی روز غدیر « ولایت » است، نه مسأله وصایت و عالم غیب بودن و امثال ذلک ! این در این روز پر برکت نازل شده است و ما را گفتند: در این روز غدیر که عید اکبر ماست، عید الله الأکبر است؛ وقتی به یکدیگر رسیدید، عقد اخوّت بخوانید که نموداری از اتحاد ملّی و انسجام اسلامی است و بگوئید: الحمد ل لّه الّذ ی جعلنی م ن المتمسّ کین ب و لایه علیّ بن أبیطال ب و الائمه الهداه المهدیّین(3). اینها مجریان حدود الهی اند، اینها کسانی اند که قرآن را به خوبی می فهمند، به خوبی عمل می کنند، به خوبی اجراء می کنند.
در پایان خطبه قاصعه وجود مبارک حضرت امیر تقریباً 10 فضیلت برای خودش ذکر می کند. فرمود: من جزء کسانی ام که سیمایشان سیمای صدیقیّن است،به ما نقد نمی چسبد؛ نه نقد حق، نه نقد باطل! امّا نقد حق به ما نمی چسبد، چون ما کار باطلی نداریم. نقد باطل به ما نمی چسبد، ما همه اینها را تحمّل می کنیم:نّی لمن قوم لا تأخذه ف ی الله لومه لائ م، سیماهم س یما الصّ دیقین و کلامهم کلام الابرار(4). اینها عمّار اللّ یل اند، منار النّهارند(5)، اسد ب النّهارند، رهبان ب اللّ یل اند(6)؛ شب اهل نماز شبند، روز سلحشور میدان نبردند؛ من جزء این قومم که کلام آنها کلام صدیقین است.
همتایی عید غدیر و شب قدر، محصول همتایی قرآن و عترت
بنابراین مسأله عید غدیر که برای ما یک مسأله رسمی و عید اکبر ماست، برای آن است که قرآن یک مجری پیدا کرده؛ دین یک ضامن و یک والی و یک مولا پیدا کرده:النّب یّ اولی ب المؤم نین م ن انفس ه م و وجود مبارک پیامبر هم فرمود: هر کسی من مولای اویم، وجود مبارک علی بن أبیطالب مولای اوست؛ این را هم بر اساس:یا أیّها الرّسول بلّ غ ما انز ل ل یک فرمود. نه اینکه خودش فرموده باشد.از این بیان روشن می شود که « عید غدیر» همتای ( شب قدر ) است. در شب قدر قرآن آمد، در روز عید غدیر ولایت آمد؛ اگر ک تاب الله و عترت لن یفتر قا هستند، دو حقیقت هماهنگ هستند، چیزی در قرآن نیست که ولی نداشته باشد، چیزی ولی ندارد که قرآن فاقد آن باشد و لا ا فترقا؛ پس همان حقیقت نّا انزلناه ف ی لیله القدر(7) در یا أیّها الرّسول بلّ غ ما انز ل ل یک م ن ربّ ک آمده است.
بنابراین همانطوری که بوسیدن و بوئیدن قرآن جزء مراحل ابتدائی عبادت است؛ خواندن قرآن و بحث قرآن و تفسیر قرآن جزء عبادات است، عمل به قرآن جزء وظائف است؛ درباره ولایت و بررسی امامت و شیوه امامت و اصول امامت نیز همین مساله صدق می کند!
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) به مناسبت عید سعید غدیر خم در جمع طلاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ دفتر مقام معظّم رهبری ـ دی 1386