از آنجا که عصر امام باقر علیه السلام ، روزگار برخورد اندیشه های اسلامی و غیر اسلامی بود، مناظرات زیادی بین دانشمندان ادیان مختلف با امام از سوی دربار سازمان دهی شد و آخرین حکمرانان بنی امیه این سیاست کهنه و شکست خورده را بار دیگر از سر گرفتند. هر چند که تاریخ همواره از شکست دربار در این گونه مناظرات حکایت می کرد، پافشاری بر پندارهای خام، سبب آموزه پذیری آنها از تاریخ و عملکرد ناموفق نیاکان شان در این عرصه نشد. آنان همواره در کمین فرصتی بودند تا بتوانند چهره امام را مخدوش سازند.
به عنوان نمونه، امام پیش از بازگشت از شهر دمشق و مسابقه تیراندازی ای که هشام ترتیب داده بود، هنگام بیرون آمدن از قصر هشام، باگروهی که در اطراف میدان مشرِف به قصر تجمع کرده بودند، برخورد کرد. امام پرسید: اینان کیستند؟ پاسخ گفتند: اینها راهبان و کشیشان مسیحی هستند که در مجمع بزرگ سالانه خود گرد هم آمده اند و در این مکان، نشست علمی دارند و در مورد مسائل گوناگون علمی خود بحث و تبادل نظر می کنند. امام علیه السلام عبای خود را به سر گرفت و به گونه ناشناس در آن مجمع شرکت کرد. امام صادق علیه السلام نیز که همراه پدرش بود، در گوشه ای نشست.
جاسوسان حکومتی که امام را زیر نظر داشتند، بی درنگ هشام را آگاه کردند. هشام که می پنداشت فرصتی مناسب یافته است، به چند نفر از افراد خود دستور داد تا از نزدیک شاهد ماجرا باشند و لحظه به لحظه آن را گزارش کنند. گروهی از مسلمانان که امام را می شناختند نیز در نشست حاضر شدند و کنار امام نشستند. در این هنگام، اسقف بزرگ مسیحیان وارد جمع شد و همگان به احترام او برخاستند. او بسیار سالخورده بود و لباسی از حریر زرد نیز بر تن داشت. آهسته به سمت جایگاه خود گام برداشت و نشست. نگاهی به حاضرین کرد، نگاهش بر چهره تابنده امام متوقف شد. پرسید: «آیا شما از مایید یا از امت مرحومه؛ امام پاسخ فرمود: از امت مرحومه. پرسید: «از دانشمندان شان هستی یا از نادانان؟» فرمود: «از نادانان نیستم.»
گونه ای تشویش بر اسقف حاکم شد. پرسید: «[نخست] من از شما سؤال کنم. [یا شما می پرسید؟]»امام فرمود: «شما بپرسید.» او گفت: «شما مسلمانان از کجا می گویید که بهشتیان می خورند و می آشامند، ولی نیاز به قضای حاجت ندارند؟ آیا دلیلی یا نمونه ای نظیر آن در این جهان سراغ دارید؟»
امام فرمود: «آری نمونه آن، جنینی است که در رحم مادرش تغذیه می کند، ولی مدفوعی ندارد و نیاز به قضای حاجت پیدا نمی کند». اضطراب اسقف بیشتر شد و گفت: «شگفت انگیز است! شما که گفتید از دانشمندان نیستید؟» امام فرمود: «خیر، من گفتم از نادانان نیستم.»
اسقف دوباره پرسید: «شما از کجا ادعا می کنید که نعمتها و میوه های بهشتی کم نمی شوند و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقی می مانند و کاهش نمی یابند؟ آیا نمونه روشنی از پدیده های این جهان می توانید ذکر کنید؟»
امام فرمود: «آری، نمونه بارز آن در عالم محسوسات، آتش است. شما اگر از شعله شمعی صدها چراغ بیفروزید، از شعله آن کاسته نمی شود».
باز هم بر شگفتی اسقف افزوده شد و پرسشهای دیگری مطرح کرد و هر بار پاسخی قانع کننده می شنید. وقتی پرسشهایش به پایان رسید، با عصبانیّت از جایش برخاست و به حاضرین گفت: «شما دانشمندی بلند مرتبه تر از مرا آوردید و ... ادامه مطلب ...
مدتهاست که نظریهپردازان برجسته و فعال در سطح جهان، سینما را بهعنوان تأثیرگذارترین وسیلهی القای افکار و آرای خود یافته و با جدیت هرچه بیشتر از این وسیلهی مهم در راستای منافع مشروع یا نامشروع موردنظر خود سود میجویند. این افراد متفکر و جستوجوگر با آگاهی از زوایای ذهنی مخاطب به خلق گونههای متفاوت شخصیتی میپردازند تا رفتهرفته ذائقهی مخاطب را بهسوی افکار و اهداف خود سوق دهند. ازجمله مهمترین آنها قهرمانان داستانها و آثار سینمایی هستند که وظایف همراه ساختن مخاطب با افکار سینماگر را بر عهده دارد.
برای آشنایی بیشتر شما خوانندگان عزیز و پرسشگر، نکاتی را در مورد قهرمانپروری در سینما یادآور میشویم که در زیر میخوانید:
قهرمان
حال که قصد داریم تا به قهرمانپروری در سینما بپردازیم، نخستین پرسشی که مطرح میشود این است که: قهرمان کیست؟
پاسخ به این پرسش، از زوایای مختلف حائز اهمیت است، چراکه در صورت آگاهی از ابعاد آن، ضمن نظم بخشیدن به ذهنیت خود بهعنوان یک پژوهشگر، کمک خواهد کرد تا بدانیم به دنبال چه شخصیتی هستیم. اگر بتوانیم در شخصیتشناسی موفق باشیم، آنگاه به درک صحیح یکی از مهمترین عناصر آثار هنری میرسیم. شاید سادهترین راه برای تعریف قهرمان، برشمردن ویژگیهای او باشد؛ پاسخهای گوناگونی که همهی ما به پرسش قهرمان چه جور آدمی است؟ میدهیم. قهرمان کسی است که با خطر روبهرو میشود، نقاط ضعف خود را پوشش میدهد و در مقابل بدی ایستادگی میکند، نمایانگر شهامت و ازخودگذشتگی، «یه بابایی که از همهی آدمهای دیگه خیلی بهتر و بزرگتره!». امانگاهی عمیقتر به قهرمان لازم است تا بتوانیم نقش آن را نهتنها در ادبیات و سینما، بلکه در (سبک) زندگی هم بیابیم.
دیرینگونهی قهرمان
جوزف کمبل اسطورهشناس شهیر آمریکایی، با ترکیب نظریات مطرحشده در روانشناسی تحلیلی کارل یونگ در باب دیرینگونهها و نتایج حاصل از تحقیقها و پژوهشهای اسطورهشناسی خود، توانست به الگویی در روایتگری داستان دست یابد که آن را سفر قهرماننامید. او سفر قهرمان را در کتاب قهرمان هزارچهره بهطور کامل تشریح کرده است.
در ادامه راه کمبل، کریستوفر ووگلر کتاب سفر نویسنده را منتشر ساخت که در آن نظریات کمبل در رابطه با سفر قهرمان را، کاملتر و کاربردیتر تبیین و برای آموزش به هنرجویان در رشتههای سینما و داستاننویسی آماده کرد. ازاینرو نظریات این دو نفر در رابطه باقهرمان بسیار مهم است. شاید مهمترین موضوعی که به مبحث این یادداشت مربوط است، نوع نگاه آنان به پدیدهی قهرمان است. آنها قهرمان را بهعنوان یک گونهی شخصیتی موردمطالعه قراردادند؛ دیرینگونهی شخصیتی قهرمان.
یونگ در نظریات خود به ناخودآگاه جمعی اشاره میکند. به زبان ساده هر فردی برای خود، ناخودآگاهی دارد که آن را ناخودآگاه فردیمیگویند. زمانی که در رابطه با موضوعی افراد مختلف در یک جامعه، نظرات مختلفی نسبت به آن دارند و هرکدام از این نظرات مختصِ یک نفر است، در ناخودآگاه فردی جای میگیرد. اما لایهای عمیقتر از ناخودآگاه فردی وجود دارد و آن زمانی است که تعداد بسیار زیادی از افراد در مقابل یکچیز، همگی واکنشها، ذهنیتها و رفتارهای یکسانی را ارائه میدهند. البته ریشه این موضوع را میتوان در موارد مختلفی چون نحوهی آموزش و تربیت افراد در کودکی –شامل چیزهایی که میبینند، میشنوند، آموزش میبینند و …- جستوجو کرد. تمام موارد ذکرشده در ناخودآگاه جمعی جای دارند که محتوای ناخودآگاه جمعی، دیرینگونهها هستند که در میان جمع کثیری از مردم یکسان میباشند. حال دیرینگونهها در رابطه با شخصیت اینگونه تعریف میشوند: گونههای قدیمی شخصیت که میراث مشترک بشریت بهحساب میآیند. همهی ما در زندگی تجارب بسیار زیادی را کسب کردهایم، افراد بسیار زیادی را ملاقات کردهایم، حوادث مختلفی برایمان اتفاق افتاده، نقاشیها و عکسهای زیادی را دیدهایم، کتابهای زیادی را مطالعه کردهایم، فیلمهای فراوانی را دیده و مطالعه کردهایم و افراد دیگری هم این دست از موارد را تجربه، دیده، مطالعه، ملاقات و حس کردهاند که همه و همهی اینها عوامل تشکیلدهندهی ناخودآگاه جمعی ما هستند. اینجاست که وقتی با تعدادی از افراد در مورد ویژگیهای قهرمان صحبت میکنید، بدون شک به دیدگاههای مشترکی در پاسخ آنان میرسید.کریستوفر ووگلر به کارکردهای دراماتیک قهرمان اشاره میکند. باید بدانیم که یکی از دلایل اصلی وجود قهرمان در آثار هنری، ایجاد همذاتپنداری میان مخاطب و شخصیت قهرمان است. زمانی همذاتپنداری شکل میگیرد که قهرمان خصایص، عواطف و انگیزههایی را داشته باشد که همهی آدمها به طریقی آنها را تجربه کرده و یا با آنها روبهرو شده باشند (یا آنها را در قهرمان زندگیشان دیده باشند و یا خود را قهرمان دانسته و به مشکلاتی برخوردهاند).
نقایص هم در زمره همین ویژگیها قرار دارد. برای واقعیتر جلوه دادن قهرمان، نویسندگان برخی نقصها و نقاط ضعف را در شخصیت موردنظرشان قرار میدهند. ویژگی دیگر قهرمان این است که در طول داستان بیش از همه یاد میگیرد و به رشد در بخشهای گوناگونی میرسد. حال ووگلر انواع قهرمانها را اینگونه معرفی میکند:
۱- قهرمانان راغب و قهرمانان بیمیل: بهعبارتدیگر قهرمانانی که با تلاش و انگیزه قصد به پایان رساندن ماجرا رادارند و قهرمانانی که بیمیل و بدون انگیزه هستند که در چنین شرایطی باید نیروی محرکی، آنها در ماجرا هل بدهد. ۲- ضدقهرمان: شاید برای شما این مسئله پیشآمده باشد که چطور رابین هود یا کاپیتان جک اسپارو که بهطور اساسی دزد هستند، از محبوبترین و قهرمانترین شخصیتها بهحساب میآیند. ۳- قهرمانان گروهمدار و تکرو ۴- قهرمانان کاتالیزور: شخصیت اصلی که ممکن است قهرمانانه عمل کند، اما خودش چندان دچار تغییر نمیشود، چراکه کارکرد اصلی آن، ایجاد تحول در دیگران است.
چرا قهرمان؟...
ادامه مطلب ... واژه "جنگ نرم" بعد از حوادث سال ۸۸ در ادبیات سیاسی ایران پررنگتر از گذشته ظاهر شد و باور عمومی به غلط اینگونه متصور شد، که "جنگ نرم" فقط به گونهای از انقلابها اطلاق میشود، که بدون خونریزی حاصل میشوند، چرا که پیش از این انقلاب "گل سرخ" گرجستان و انقلاب "نارنجی" اوکراین نمونههایی از جنگ نرم بودند.
"جنگ نرم" در فرایندی دو مرحلهای، ابتدا اقدام به تخریب و حذف "عقیده و باور" مخاطب مینماید، و در مرحله دوم اقدام به تبلیغ و جایگزینی "عقیده و باور" مورد نظر خویش در ذهن مخاطب میکند.
این نوع جنگ که در سال ۸۸ هم در ایران به اجرا درآمد، با پادزهر جنگ نرم (آگاهی مردم) دفع گردید.
گفتنی است، عملیاتهای فوق، نمونههای بارز و عینی جنگ نرم هستند، که ماهیت آنها پس از شکست در حوادث سال ۸۸ ایران بر همگان آشکار شد، و اشکال دیگر آن به درستی مورد توجه قرار نگرفت.
مصادیق دیگر جنگ نرم که با هدف جایگزینی "عقیده دلخواه" به جای "عقیده موجود" در ذهن تودههای مردم انجام میگیرند، عبارتند از: انتشار گسترده پیامهای کوتاه دروغین و ناامید کننده در شبکههای اجتماعی، پخش اخبار تاسف برانگیز از شبکههای تلویزیونی که عمدتا از طریق ماهواره صورت میپذیرد، دیپلماسی مردمی، سینما، تئاتر، کتاب و ترویج نافرمانیهای مدنی و قانونی و هنجار شکنی.
اگر تا دیروز رسانههای سنتی چون تلویزیون و روزنامه بر روی افکار عمومی تاثیر میگذاشتند، امروز رسانههای نوین در حالی این عملیات را انجام میدهند، که گردانندگان آن پنهان هستند.
«تانگو» برای کشور ژاپن است و چند برابر جمعیت ژاپن عضو دارد. واتساپ و اینستاگرام آمریکایی هستند و تنها ده درصد افرادی که در آن فعال هستند آمریکاییاند. تلگرام برای رئیس کنگره صهیونیستهای روسیه و آلمان است و وایبر نیز برای اسرائیل است و دهها برابر جمعیت این رژیم کودککش عضو دارد و ویچت متعلق به چین است، ویکی شبکه اجتماعی بسیار بزرگ روسیه محسوب میشود و هند، هایک را به مردم خود ارائه کرده است و تقریباً کشور توسعهیافته و یا درحالتوسعهای را نمیتوانیم پیدا کنیم که اجتماع خود را از طریق شبکههای به اصطلاح اجتماعی بهدست کشور دیگری داده باشد.
اگرچه شبکههای اجتماعی به طور موثری منجر به سهولت ارتباطات برون شهری و برون مرزی با کمترین هزینه ممکن شدهاند و میتوان این امر را نکته مثبت این پدیده تلقی کرد، اما به همین مقدار هم موجب تقویت ارتباطات برون خانوادگی شده که به هر میزان، این ارتباط برون خانوادگی تقویت میشود، در مقابل ارتباط درون خانودگی تضعیف میگردد
طبق آمار مؤسسه «کاوننت آیز» ۶۸% طلاقهای ثبتشده در ۱۵۰ کشور دنیا به خاطر ارتباط یکی از طرفین با جنس مخالف از طریق شبکههایاجتماعی بوده است. عدم وجود زیرساختهای بومی و عدم تولید محتوا باعث شده است که کاربران بالاجبار به سمت استفاده از نرمافزارهای خارجی سوق داده شوند و کاربران با ورود به محتواهای غیراخلاقی این ابزارها وارد باتلاقی خواهند شد که بیرون آمدن از آن سخت است.
همچنین ۸۹% محتوای چت و نرمافزارهای ضداجتماعی موبایل، غیراخلاقی است و این آمار از طرف نهادهای جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه یک مؤسسه آمریکایی به نام مؤسسه «فمیلیسیف» به این حقیقت اعتراف کرده است که یکی از معتبرترین مؤسسات امنیت خانواده در جهان است.
در ایران برای مقابله با این تهدیدات نرم، ابزارهای "سختی" چون فیلترینگ به کار گرفته شدهاند، اما ابزار سخت در جهت مقابله با تهدید نرم تنها نقش تسکین دهنده را داشته و فاقد نقش درمانگر است.
در مهر ماه سال جاری آیتالله آملی لاریجانی رییس دستگاه قضا با تاکید بر اینکه «قوه قضاییه هیچ علاقهای به مسدود سازی شبکههای اجتماعی ندارد» گفت: از منظر دینی، نفس استفاده از این ابزارهای ارتباطی اشکالی ندارد، اما نباید در این شبکهها به بزرگان کشور و هر کس دیگر توهین شود.
وی افزود: سخن دستگاه قضا این است که اجازه شکسته شدن حریم خصوصی اشخاص داده نشود، در غیر این صورت به لحاظ وظیفه ذاتی خود باید با جرایم برخورد کند.
آیتالله آملیلاریجانی تاکید کرد: دغدغه قوه قضاییه به هیچ وجه مسدود سازی یا محدود سازی یک شبکه اجتماعی یا نرم افزار نیست، مگر اینکه مجبور شود برای جلوگیری از فضای پرآشوب و آلوده چنین اقدامی صورت گیرد که امیدواریم با تلاش دست اندرکاران به این نقطه منتهی نشود.
بنابراین به وضوح روشن است، که برای مقابله با تهدیدات نرم نباید از ابزار سخت استفاده کرد، و...
فرانسوی ها، در الگوی غذائی خود، برای طبخ قورباغه، روش متفاوتی دارند: آنها قورباغه را کباب نمی کنند، بلکه آن را در دیگ مملو از آب سرد قرار داده، و آن دیگ را روی آتش قرار می دهند. قورباغه، موجودی دوزیست و خونسرد است، و بدن آن روشی متفاوت برای گرم کردن خود ندارد. این موجود، اگر یکباره به درون دیگ پر از آب جوش پرتاب شود، متوجه گرما شده و واکنش نشان می دهد. اما زمانی که درون دیگ آب سرد قرار داده می شود و آب درون دیگ به مرور به نقطه جوش می رسد؛ او خیلی دیر متوجه این تغییر دمای اطراف خود شده و بدین ترتیب زنده زنده، آب پز می شود.
دلیل این مسأله این است که قورباغه فاقد «حساسه»های لازم به هنگام دریافت تغییرات دمائی اطراف، مبتنی بر خط قرمز بقاء خود می باشد: در واقع ساختار بدن قورباغه بگونه ای است که نمی تواند خط قرمز دمائی بقاء خود را تنظیم نماید.
بدن آن، آرام آرام خود را با تغییرات مثبت - گرمائی - دمای اطراف خود بگونه ای منطبق می کند که دمای درون و بیرون هماهنگ گردد؛ اما برای این انطباق، خط قرمز و آستانه تحمل ندارد: منفعلانه، مدام به این انطباق دمای درون بدن خود با بیرون ادامه می دهد، تا اینکه زنده زنده، با تسلیم خود به این روند «انطباق» بپزد.
به نوشته شانون، دیپلمات های آمریکا - انگلیس - فرانسه و آلمان، برای تحقق استراتژی قورباغه، سه گام اوّل را مشخص نموده اند:
۱- وارد آوردن فشار به ایران، برای اینکه به فعالیت های اتمی خود به صورت داوطلبانه خاتمه دهد.
۲- در صورت مصالحه ناپذیری ایران، پس از ۲ تا ۳ ماه، این کشورها باید یک پیشنهاد قوی به شورای امنیت ارائه کنند.
۳- و در گام سوم، گفتگو برای دریافت مجوز بلوکه حساب های دولت ایران، و سپس زمینه سازی برای مراحل بعدی.
در این میان، «رایس» ، مأمور شده است که روسیه و چین را برای استراتژی قورباغه هماهنگ و همراه سازد. با وجود اینکه شانون در معرفی و تبیین محورهای استراتژی قورباغه، آن را از سوی دیپلماتهای غربی، استراتژی نوین می خواند، اما استراتژی قورباغه از عصر بوش پدر در مورد ایران دنبال می شود. پس از بوش پدر، با روی کار آمدن دموکرات ها، «بیل کلینتون» دکترین مهار دوجانبه ایران و عراق را در دستور کار خود قرار داد، که گام نخستین استراتژی قورباغه محسوب می شد.
در سال ۱۳۷۶ «ال گور» معاون اول بیل کلینتون، در یک جلسه داخلی در پاسخ به پرسش چیستی طرح نهائی مشترک دموکرات ها و جمهوری خواهان در آمریکا علیه ایران، اذعان نمود: ایران را اسکوئیز (Squeez) می کنیم: ایران را چنان در آغوش می فشاریم تا از فرط محبّت نابود گردد. البتّه اینگونه نشد. ایران آن را خنثی نمود و تاکنون غرب تنها به «محاصره» نظامی - اقتصادی دست یافته است و محاصره با در آغوش گرفتن دو مقوله متفاوت است.
در تحلیل اتخاذ - یا طرح مجدد - دکترین قورباغه علیه ایران چند نکته وجود دارد:
الف- اتخاذ دکترین قورباغه علیه ایران، به معنی شکست - یا کنارنهادن - دکترین شوک و بهت (Shock and Awe) است. دکترین شوک و بهت از مطرح ترین استراتژیهای غرب در تحقق پروژه اصلاحات در خاورمیانه بزرگ است و یکی از سناریوهای احتمالی و رزرو ( ذخیره ) علیه ایران محسوب می گردد.
با پذیرش استراتژی قورباغه، باید اذعان نمود که غرب دکترین شوک و بهت را در مورد ایران کنار نهاده است - و... ادامه مطلب ...
ولادت امام ثامن الحجج حضرت علی ابن موسی الرضا صلی الله علیه بر شیعیان مبارک
خانواده نخستین کانون تربیت کودک و معمار اولیه شخصیت اوست؛ در همین کانون بزرگ تربیتی است که فرزندان از رفتارهای والدین خویش، الگوبرداری می کنند. مسئولیت والدین تنها تأمین غذا، مسکن، پوشاک و بهداشت فرزندان نیست، بلکه باید فرزند خویش را بر مبنای تعلیم و تربیت الهی نیز پرورش دهند و نظارت کاملی به این امر داشته باشند.
از آنجا که امامان معصوم علیهم السلام بهترین شیوه های تربیت فرزند را فراروی پیروان خود نهاده اند، زندگی پرافتخار آنان می تواند به عنوان موفق ترین الگوی تاریخ بشریت مطرح باشد.
* جایگاه فرزندان در قرآن کریم و روایات اسلامی
بدون تربیت، انسان به کنه و حقیقت چیزی پی نمی برد، آن را چنان که هست نمی شناسد و به ارزش و اهمیت آن آگاه نمی شود. یکی از اهداف ازدواج در دین اسلام، تولید نسل است که در آموزه های اسلامی فراوان سفارش شده، به گونه ای که پیامبر اکرم(ص) در این باره می فرمایند: «ازدواج کنید و بچه دار شوید تا امت من زیاد شود، تا من در قیامت به زیادی امتم مباهات کنم».
قرآن مجید نیز فرزندان را با واژگانی چون «ذریه»، «بنی»، «بنون»، «اولاد» و «اسباط» معرفی کرده و در بیان جایگاه آنها از تعبیرهایی چون «نورچشم»، «زینت بخش زندگی»، «فتنه و وسیله آزمایش بشر» و «بشارت» استفاده کرده است.
* تربیت فرزندان پیش از تولد
۱. انتخاب همسر شایسته: وجود فرزند و اخلاق وی، وابسته و متأثر از وجود والدین و اخلاق آنهاست؛ زیرا از اختلاط نطفه مرد با تخمک زن، جنین در رحم مادر تشکیل می شود و به وسیله همین ترکیب عملی، همه ویژگی ها و اخلاق و روحیات والدین بر اثر ضوابط خاصی به فرزند منتقل می شود. بنابراین، انتخاب همسر شایسته از لحاظ جسمی، روحی و معنوی در تربیت فرزند مؤثر است. در سیره معصومین علیهم السلام برای انتخاب همسر ویژگی های فراوانی معرفی شده که برخی از آنها عبارتند از: شارب الخمر نباشد، دیندار و امانت دار باشد، فاسق نباشد، کودن و احمق نباشد و... .
۲. آداب معاشرت در قرآن و روایات اسلامی: یکی از حقوق فرزندان بر والدین این است که زمان انعقاد نطفه فرزند، حالت های جسمی و روانی پدر و مادر در آن زمان، از نظر شرعی و علمی مطلوب باشد؛ زیرا همه این عوامل در سرنوشت فرزند و ویژگی های جسمی و روانی وی مؤثر خواهد بود. در سیره معصومین علیهم السلام سخنان فراوانی درباره چگونگی زناشویی، زمان و مکان، حالت و ارزش آن، ذکر و دعا هنگام آن و... آمده است که رعایت هر یک از آنها اثرگذار خواهد بود.
* تربیت فرزندان هنگام تولد
در سیره معصومان علیهم السلام آداب و سنت هایی یافت می شود که از آغاز تولد فرزند تا روز هفتم بدان عمل می کردند که عمل به این آداب، زمینه های مساعد تربیت را در فرزند به وجود می آورد. برخی از این آداب بدین شرح می باشد:
۱. گفتن اذان و اقامه در گوش فرزند: نخستین کاری که اهل بیت علیهم السلام پس از تولد فرزند انجام می دادند، این بود که در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه می خواندند.
۲. غسل نوزاد: در سیره معصومان علیهم السلام همواره بر رعایت نظافت و...
ادامه مطلب ...