می‌خواهیم مطیع اماممان شویم و به انسانیّتمان برگردیم

سخنرانی حضرت آیت‌الله قرهی(مدّ ظلّه العالی) در شب میلاد حضرت بقیّة الله الأعظم(اروحنا له الفداء)


ما متوجّه شدیم که مع‌الأسف، امم قبل ادراکشان نسبت به امامت، آن هم با وجود تأکید آیات الهی و روایات شریفه، بسیار ضعیف، بل أضعف بوده است.

یک دلیل و برهان این است که اگر کسی جدّی متوجّه شد که امامت یعنی چه، آن‌گاه دیگر خود را مطیع امام قرار می‌دهد و این اطاعت از امام، آن‌ها را امّت می‌سازد.


جشن ولادت آقا جانمان، حضرت حجّت(روحی له الفداء)، به عنوان جشن ولادت آخرین حجّت خدا و آخرین امام معصوم بر روی زمین است.

شاید سؤال شود: چرا برای پیامبر عظیم‌الشّأن، این‌گونه جشن نمی‌گیریم و خیابان‌ها، کوچه‌ها و شهرها را آذین نمی‌بندیم؟!

از یک بعد، این جشن، به عنوان جشن آخرین حجّت خدا و امام همام است. امّا از بعد دیگر جشن آقا جان، حضرت حجّت(روحی له الفداء)، جشن انسانیّت است. فقط جشن امام بما هو امام نیست.

یعنی در ولادت حضرت، این‌طور نیست که تصوّر کنید فقط ولادت آن حضرت را داریم جشن می‌گیریم. بلکه با عنوان جشن تولّد آن حضرت، یادآوری می‌کنیم اگر انسان بخواهد به آن مقام انسانیّت خودش برسد، باید بداند که رجوع به امامت است و از آن طرف، محبّین اهل‌بیت و شیعیان - که ما در مرحله أولی، محبّ هستیم و امیدواریم که شیعه هم بشویم؛ چون شیعه به معنی پیرو حقیقی است - می‌‌خواهند با برپایی این جشن بگویند: ما متوجّه شدیم که مع‌الأسف، امم قبل ادراکشان نسبت به امامت، آن هم با وجود تأکید آیات الهی و روایات شریفه، بسیار ضعیف، بل أضعف بوده است.

یک دلیل و برهان این است که اگر کسی جدّی متوجّه شد که امامت یعنی چه، آن‌گاه دیگر خود را مطیع امام قرار می‌دهد و این اطاعت از امام، آن‌ها را امّت می‌سازد.

انسان باید بداند تمام گرفتاری‌هایش، تمام خونریزی‌ها در عالم، تمام مشکلاتش، حتّی مشکلات اقتصادی، فرهنگی، امنیّتی، سیاسی و ...، به واسطه‌ی این است که حول محور امام نگشته است و امام را به عنوان آن کسی که دنیای انسان را دنیای حسنه می‌کند و نه فقط آخرتش را، نشناخته است.

اگر گفت: «ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنة»، این مطلب محقّق نمی‌گردد إلّا به این که به دور امام بچرخد و امام، محور قرار بگیرد. لذا در این حال، دنیای او، دنیای نیکو و الهی می‌شود.

ادراک ضعیف امم قبل در مورد امامت

لذا محبّین به خوبی متوجّه شدند که فقط حبّ خالی و دوست داشتن، ملاک نیست، بلکه این حبّ، خود عامل اطاعت است. «هل الدّین إلّا الحبّ»، آیا دین جز محبّت است؟ لذا حبّ، خودش عاملی است تا آرام آرام انسان به مقام معرفتی و بعد از آن به مقام اطاعت برسد. یعنی مطیع محض امام گردد.

در امم قبل، از زمان پیامبر عظیم‌الشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به بعد، چه در دوران مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌أبی‌طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه)و چه در زمان دیگر ائمّه هدی، محبّین(علیهم صلوات المصلّین) بودند، امّا حبّ آن‌ها، حبّ ناقص بود. حبّ بدون اطاعت، حبّ ناقص است و حبّ حقیقی نیست. ای بسا محبّی که صورت ظاهرش حبّ دارد، امّا آن موقعی که این حبّ باید به عرصه‌ی ظهور برسد و واقعاً نشان بدهد که محبّ است که آن زمان، زمان اطاعت است؛ کم می‌آورد. فقط ادّعای حبّ، ملاک نیست.

لذا امم گذشته إلّا قلیل، ادّعای حبّ داشتند امّا بالجد محبّ نبودند و إلّا ائمّه نباید در زمان آن‌ها مظلوم واقع شوند و شهید شوند. یکی از دلایل این ظلم به ائمّه، همین است که حبّ مردم، حبّ حقیقی نبود. حبّ آن‌ها در همین حد بود که امام فرزند رسول الله است، «قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی». ولی نمی‌دانستند این مودّت به حقیقت، آن موقع مودّت است که سر در اطاعت برون آورد و به همین مودّت ظاهری اکتفا کردند و همین شد که حجّت خدا، معصوم (نه حجّت خدایی که غیر معصوم باشد)، مظلوم واقع گردد. چه اوّلین مظلوم عالم، مولی‌الموالی، چه دیگر حضرات معصومین که یک یک مظلوم بودند. بعد هم درون خانه‌ها محبوس باشند و به شهادت برسند، یا مثل أبی‌عبدالله در میدان جنگ و یا مسموم گردند. همه، دلالت بر این دارد که نفهمیدند.

تفاوت جشن امام زمان، با جشن حضرات معصومین دیگر

جشن امام زمان، با جشن حضرات معصومین دیگر باید متفاوت باشد. این که چیزی نیست، اگر باورمان بود (حیف که هنوز به این باور نرسیدیم!)، امشب، تمام ایران، کوچه به کوچه، خانه به خانه و همه‌ی شهر، آذین بندی و چراغانی بود.

اوّلاً همه چیز متعلّق به آن حضرت است. «بیمنه رزق الوری»، تمام رزق و روزی متعلّق به حضرت است. ایشان، صاحب العصر و الزّمان است. امّا اگر از فقر به صورت ظاهر می‌نالیم و چنین تفکّر جاهلانه‌ای داریم، باید بدانیم که آن حضرات که زیر بار منّت ما نمی‌روند. چیزی که متعلّق به خودشان است و به ما مرحمت کردند، حالا توفیقی پیدا می‌کنیم که مقداری از آنچه را مال خودشان است، در راهشان خرج می‌کنیم.

در مثال مناقشه نیست، فرض بگیرید یک کسی برای فرزندش مغازه‌ای بگیرد، مغازه را هم پر از جنس کند و فرزندش را درون آن مغازه بگذارد. فردایی بیاید و بگوید: پسرم! یک مقدار خودم جنس می‌برم و یک مقدار هم یکی از دوستانم می‌آید و می‌برد، این‌ها را نسیه می‌بریم، به حساب من بنویس، حالا فرض کنید این اتّفاقا سه، چهار بار هم تکرار شود، بعد این فرزند خانه برود و به مادر بگوید:... 

 

 این چه وضعش است؟! پدر هر شب می‌آید و نسیه می‌برد! یک‌باره مادر به او تذکار بدهد که حواست کجاست؟! مگر مغازه برای کیست؟! جنس آن را چه کسی ریخته است؟!

عالم، متعلّق به حجّت، حضرت صاحب العصر و الزّمان است و همه‌ی مطالب در لیلة‌القدر به امضای مبارک ایشان است. البته بیان شده که امشب هم مانند لیلة‌القدر احیا دارد و آن را کالیلة‌القدر نامیدند. چرا در چنین شبی فرمودند که دعای کمیل بخوانید؟! می‌دانید دعای کمیل، برای شب‌های جمعه است. دعای توسّل فقط برای شب‌های چهارشنبه نیست و اتّفاقاً انسان هر روز باید دعای توسّل بخواند و توسّل به حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) داشته باشد که ده دقیقه هم بیشتر طول نمی‌کشد. امّا دعای کمیل، ورودش برای شب جمعه است و لاغیر. حتّی جالب است، آیت‌الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) می‌فرمودند: این دعایی است که قضا هم ندارد. یک کسی از آقا سؤال کرد: اگر در شب جمعه‌ای فراموش کردیم دعای کمیل بخوانیم، می‌شود جمعه یا شنبه آن را بخوانیم؟ فرمودند: خیر، این دعایی است که قضا ندارد! این دعای مأمورٌ به است، آن هم در لیلة مخصوص. امّا روایت شده همین دعای کمیل را در شب نیمه‌ی شعبان المعظّم هم بخوانید.

می‌دانید این ماه را ماه پیامبر عظیم‌الشّأن بیان کردند، پیامبر فرمودند: ماه شعبان، ماه من است. نه ولادت پیامبر در این ماه است و نه بعثت پیامبر و نه وفات و یا به تعبیری شهادت پیامبر و نه معراج پیامبر؛ اتّفاقاً در ماه گذشته، ماه رجب المرجّب، بعثت پیامبر بود. امّا چرا این ماه، ماه پیامبر است؟

دلیل این است که مردم در ولادت آن حضرت، به عنوان آخرین حجّت، جشن بگیرند تا اعلان کنند ما در امم گذشته اشتباه کردیم، حالا که آخرین حجّت خدا، آخرین امام همام، از ناحیه‌ی خداوند هست، ما باید احیا شویم. اصلاً می‌دانید در شب قدر احیا می‌گیرند و احیای شب نیمه‌ی شعبان هم مستحبّ است. یعنی زنده شویم. در قبل اشتباه کردیم. لذا به آن، جشن انسانیّت می‌گویند. فقط جشن امام زمان نیست. اگر فقط بنا به جشن بود، باید برای پیامبر عظیم‌الشّأن به عنوان هم خاتم الأنبیاء، هم کسی که لولاک لما خلقت الافلاک و اصل دین به واسطه‌ی ایشان است، جشن می‌گرفتیم. امّا حضرت حجّت هم برای احیای همین دین می‌آیند و به حضرتش، محی الدّین بیان می‌کنند.

جشن نیمه‌ی شعبان؛ اعلان رجوع به انسانیّت با رجوع به امامت است

لذا ما با این جشن اعلان می‌کنیم: ما متوجّه شدیم اگر می‌خواهیم به انسانیّت خودمان مراجعه کنیم، باید رجوع به امامت باشد. اگر رجوع به امامت شد، آن موقع ادراک انسانیّت به وجود می‌آید و إلّا انسان فوق فوقش مانند حیوانات می‌شود «کالانعام» و گاهی هم که مع‌الأسف «بل هم أضلّ» می‌شود. می‌خورد، می‌خوابد، تولید نسلی می‌کند، تفریح می‌کند و نهایتاً می‌میرد. منتها فرقش هم این است که حیوانات خیالشان راحت است و مانند من و شما خیلی دوندگی هم ندارند، امّا من  شما یک عمر می‌دویم که با قرض و وام و ... مسکنی تهیّه کنیم. امّا آن‌ها اصلاً این تخیّل خاطر را هم ندارند. ما خیال می‌کنیم این‌ها شرف انسانی است، در حالی که شرف انسانی چیز دیگر است، ولی گرفتار به دنیا و تجارت دنیا و زندگی دنیا و مال و منال و مال و بنون به قول قرآن کریم و مجید الهی شدیم و از مقام انسانیّت خودمان دور شدیم. خداوند فرمود: «إنّی جاعل فی الارض خلیفة»، انسانی که مسجود ملائکه الهی است. انسانی که در مورد او فرمود: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم». فقط عادت کردیم به تولید مثل و در آن هم خرد خرد بزرگ شویم و دنبال کار باشیم و ... . نمی‌خواهم بگویم این‌ها نباید باشد، امّا ما تصوّر کردیم که نهایت انسانیّتمان این است که خانه‌ی خوب، وسیله نقلیّه‌ی خوب، بچّه‌های خوبی داشته باشیم، دیگر تمام شد، عمرمان هم که تمام شد و در آخر هم رفتیم!

این جشن‌ها می‌خواهد یادآوری کند که بدان باید به امام رجوع کنی. قبل از این که این جشن، ولادت حضرت باشد، تولّد ماست، تولّدی دوباره، اگر ادراک داشته باشیم که چرا داریم برای امام زمان جشن می‌گیریم؟ او، آخرین حجّت خداست. لذا این نکته‌ی اوّل است که باید بدانیم.

تمام بشر، امّت واحده، برای امام واحد هستند

پروردگار عالم هم از روز نخست هم فرمود: «و جعلنا منهم ائمّة یهدون بامرنا». خداوند از روز نخست، تذکّر داد و فرمود: شما بعد از هبوط، یله و رها نیستید، «قلنا اهبطوا منها جمیعاً فإمّا یأتیّنکم منّی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون». در تفسیر این را توضیح دادم که کلمه، سه نوع است، اسم است و فعل است و حرف. «کلمة واحدة تدل علی معان مختلفة»، فاء بر سر «من» آمد، چند معنا دارد، یکی «پس» است. یکی دیگر از معانی فاء را ابن‌فارس و سیبویه، به معنی «تحقیق» گرفته‌اند. «پس به تحقیق» آن کس که تبعیّت کرد، یعنی از حبّ در اطاعت آمد و از اطاعت هم در تبعیّت آمد. کما این که پروردگار عالم راجع به حبّ خودش هم همین را فرمود، راجع به حبّ پیامبر عظیم‌الشّأن هم همین است که حبّ خدا به حبّ پیامبر وصل است. خداوند به پیامبرش خطاب می‌فرماید که به امّت بگو: «إن کنتم تحبّون اللّه، فاتّبعونی»، حبّ به خدا، تبعیّت از پیامبر و هادی الهی است. «یحببکم اللّه» در این صورت خدا هم شما را دوست دارد، «و یغفر لکم ذنوبکم» و گناهان شما را می‌آمرزد.

لذا پروردگار عالم فرمود: «فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»، هر کس تبعیّت کند، دیگر خوف و حزنی ندارد. پروردگار عالم از روز نخست به ما هشدار داد تا مراقب این قضیّه باشیم.

حتّی پروردگار عالم در سوره بقره فرمود: من از همان ابتدا همه‌ی مردم را به صورت امّت قرار دادم و باید به دنبال امام باشند. « کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ ‏»، مردم یک گروه بودند و نباید بیشتر از این باشند. امّت هستند، امّت واحده. اصلاً چیزی به نام ملّت غلط است، امّت صحیح است تا ترازو درست شود، یک کفه، امّت و کفه دیگر امامت.

«وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم»، اتّفاقاً ذیل این صراط مستقیم می‌فرمایند: اگر کسی جدّی تبعیّت از هدایت کرد، در صراط مستقیم است و إلّا در صراط جحیم و صراط انحراف است و فکر می‌کند در این دنیا دارد خوب زندگی می‌کند، به صورت ظاهر نمازش را هم می‌خواند و روزه‌اش را هم می‌گیرد، امّا مدام به دنیا مشغول است و اصلاً نمی‌فهمد امام باید باشد. این جشن‌ها می‌خواهد به ما بگوید: امام هست و باید مطیع امام باشیم! اگر این‌طور شد، پیروزیم.

اگر بدانیم از آنِ خداییم و از آنِ خدا هم بمانیم، به سمت او رجوع خواهیم کرد

لذا من می‌خواهم چند روایت از خود حضرت، از وجود مقدّس آقا جانمان، حضرت حجّت‌بن‌الحسن‌المهدی(روحی له الفداء) بیان کنم. حضرت راجع به همین که ما تصوّر کردیم عبث و باطلیم، هشدار می‌دهد و بعد می‌فرماید که چگونه باید از این عبث بودن بیرون بیاییم.

حضرت می‌فرمایند: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ تَعَالَى‏ لَمْ‏ یَخْلُقِ‏ الْخَلْقَ‏ عَبَثاً وَ لَا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً وَ قُلُوباً وَ أَلْبَاباً »، به تحقیق پروردگار عالم خلق را بیهوده نیافرید و آن‌ها را مهمل نگذاشت، یعنی انسان‌ها بیهوده نیستند و بیهوده هم واگذار نشده‌اند. آن‌ها را به قدرتش خلق کرد «خلق الخلائق بقدرته»، برای آن‌ها گوش و چشم و قلب و عقل قرار داد.

بعد فرمودند: «ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیِّینَ ع‏ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ‏ ‏»، آن‌وقت پیامبران را که مژده‌دهنده بودند فرستاد. بالاترین مژده انبیاء هم این است که به ما بگویند: شما انسان هستید. نه بشارت به بشهت. امیرالمؤمنین فرمودند: این بهشت، برای اجسام شماست، امّا خود شما برتر از این هستید.

لذا در آنچه که انسان به مقام انسانیّت رسید، نفس مطمئنّه می‌شود. وقتی به نفس مطمئنّه رسید، پروردگار عالم نمی‌فرماید: بیایید در جنّت و رضوان، می‌فرماید: «فادخلی فی عبادی، و ادخلی جنّتی»، جنّتی فقط یک‌بار در قرآن آمده، در حالی که جنّات و رضوان تکرار شده است، این جنّتی طبق فرمایش اولیاء خدا یعنی تو فقط متعلّق به من هستی، دیگر عنوان «تجری من تحتها الانهار»، یا حورالعین و ... نیست، البته آن‌ها حقّ است، امّا انسان متعلّق به خداست، «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون»، به شرط این که واقعاً بدانیم لله هستیم و لله بمانیم، آن‌گاه «الیه راجعون» خواهد شد.

لذا شرط این است که بدانیم لله هستیم، نه للدنیا، نه للنفس و لله بمانیم، تا «الیه راجعون» محقّق گردد. قبلاً هم بیان کردم که وقتی شهیدی در قم آورده بودند، یکی از - به تعبیری - داش مشتی‌های قم خدمت آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمده بود، عرضه داشته بود: آقا! ما می‌خواهیم جمله‌ای بالای اعلامیّه بزنیم که جدید باشد (خاطرتان هست، در آن زمان می‌نوشتند: بسم ربّ الشهداء و الصّدیقین، حالا این بنده خدا می‌خواست چیز نویی بنویسد، مع‌الأسف انسان گاهی به جای فهم‌گرایی، فقط دنبال نوگرایی است)، لطفاً شما جمله‌ای بفرمایید. آقا فرمودند: باشد، بنویس. آن بنده خدا هم با شوق و ذوق، قلم و کاغذ خود را آماده کرد که بنویسد. آقا فرمودند: بنویس: «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون». گفت: آقا! ما را گرفتی؟! این را که برای اموات می‌نویسند. آقا فرمودند: اشبتاه می‌کنی، برای این که این‌ها به حقیقت فهمیدند لله هستند، لله ماندند و «الیه راجعون» شدند. «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون» برای این‌هاست. این‌ها هستند که در آن بلایا که پروردگار عالم برای این‌ها قرار داد، صبور بودند، «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین‏ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‏». این‌ها ایستادند و در امتحانات سربلند بودند.

چرا برخی در زمان ظهور تصوّر می‌کنند که حضرت، دین جدیدی آورده‌اند؟

حضرت می‌فرمایند: «ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیِّینَ ع‏ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ‏ ‏»، انبیاء بشارت دادند که شما انسان هستید، البته بشارت‌های دیگر هم کنار آن هست. انذار هم که می‌دادند. «یَأْمُرُونَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ مَا جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خَالِقِهِمْ وَ دِینِهِم»، به طاعت الهی امر می‌کنند و از معصیت خداوند نهی می‌کنند و آن چیزی را که از امر خالق و دینشان، در موردش، جاهل بودند، به آن‌ها می‌شناسانند.

اصلاً چرا می‌گویند که وقتی حضرت حجّت می‌آید، برخی تصوّر می‌کنند که دین جدیدی آورده است؟ اتّفاقاً عرض کردیم که فرمودند حضرت، محی الدّین هستند، امّا چرا تصوّر می‌شود که دین جدیدی آورده‌اند؟

چون خود حضرت دارند در این روایت اشاره می‌کنند که آنچه را جاهل بودند، به آن‌ها می‌شناسانند. تصوّر می‌کردند دین‌داری فقط به این است که نمازم را بخوانم، روزه‌ام را بگیرم، نهایتاً به دنیا وابسته نباشم و خمس و زکاتم را هم بدهم و حجّم را هم بروم. امّا وقتی می‌گویند: این حرف‌ها چیست، همه چیز متعلّق به امام است، باید مطیع محض امام باشی، عِرض، آبرو، ناموس و ... تو، همه و همه، متعلّق به امام است. امام، پدر امّت است، «أنا و علی أبواه هذه الأمّة». می‌دانید پدر به اموال فرزندش اختیار دارد، ولو به این که فرزند ازدواج کرده باشد. یعنی همه چیز او متعلّق به پدر است.

پس باید بدانیم همه چیزمان متعلّق به امام است. وقتی امام می‌گوید: حرکت کن، باید حرکت کنی، نه این که بنشینی. لذا وقتی بیان می‌کنند: انتظار فرج افضل اعمال است. به قول امام‌المسلمین، لفظ عمل را می‌آورند. معلوم می‌شود انسان باید عمل کند، نه این که فقط بنشیند دعا کند. یعنی برای فرج، باید عمل انجام دهی، آن هم افضل اعمال، کاری کنی که آقا بیاید. اوّل از همه هم اخلاق است. مهم‌تر از همه‌ی این‌ها که اخلاق، بستر این‌ها هست، این است که انسان بگوید: من مطیع هستم. لذا متخلّق‌ترین افراد، مطیع‌ترین افراد هم می‌شوند.

در دوران ائمّه هدی، مطیع امام نبودند. حتّی جلوی امام شمشیر کشیدند، چه کسانی؟ محبّین امامی که امام فرمودند: با من به جنگ بیایید، آمدند. وقتی قرآن روی نی رفت، امام فرمودند: قرآن را بزنید، ادراک و معرفت نسبت به امام نداشتند، شمشیر مقابل امام کشیدند!

امام حسن مجتبی به میدان رفتند، یک عدّه آمدند، امّا امّت نبودند. چون همان‌ها وقتی پای پول و مال و منال آمد، ایشان را رها کردند. این را بدانید که مستندات تاریخی و روایات بیان می‌کند: ضربه‌ای را که به ران مقدّس امام مجتبی خورده، دشمن نزده، ضربه را سپاه ایشان زده است! وقتی معرفت نباشد، این‌طور می‌شود.

امّا أبی‌عبدالله با یک عدّه کمی رفتند. چرا یاران ایشان زیاد نبودند؟ ایشان می‌خواهند بفرمایند: دیگه حالا می‌خواهم امّت باشند، ولو به این که کوچک و کم باشند. این امّت تا آخر با امام جلو بیایند. این‌ها همان کسانی می‌شوند که وقتی در آخرین لحظات که دارند جان به جان آفرین تسلیم می‌کنند و امام بالای سرشان می‌آیند، به امام می‌گویند: ما حاضریم خدای متعال مجدّد ما را برگرداند و چند بار در رکاب شما به شهادت برسیم. امّت باید بفهمد امام یعنی این و اگر این‌طور نشود، فایده‌ای ندارد.

لذا فرمودند: «وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلَائِکَةً یَأْتِینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذِی جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ » و نهایتاً نیز فرمودند: «وَ إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لَنَا فِی الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُ‏ وَ اضْمَحَلَ‏ الْبَاطِلُ‏ وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ وَ إِلَى اللَّهِ أَرْغَبُ فِی‏ الْکِفَایَةِ وَ جَمِیلِ الصُّنْعِ وَ الْوَلَایَةِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»، هر موقع خداوند به ما اجازه بدهد، سخن می‌گوییم، حقّ ظاهر می‌شود، باطل از بین می‌رود، منتها این‌ها فقط به اطاعت از امام است.

لذا جشن نیمه‌شعبان این است که ما می‌خواهیم اعلان کنیم که ما می‌خواهیم مطیع شویم و به مقام انسانیّتمان برگردیم.

چه کنیم تا به سعادت دیدار حضرت نائل آییم؟

یکی از مطالبی که می خواستم بیان کنم، این است که علائمی وجود دارد و برخی از علائم به وجود آمده و خود حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى اللّه علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ»، دنیا دیگر دارد به پایان می‌رسد. بعد می‌فرمایند: منتها شما را به ابتلائاتی قرار می‌دهند. اوّلاً شما به قرآن عمل کنید و بعد مستحکم بایستید، همان‌گونه که قرآن فرمود: «فاستقم کما امرت».

نکته دیگری که حضرت فرمودند این است که شما باید اجتماع قلوب داشته باشید تا من بیایم. حضرت به شیخنا الاعظم فرمودند: « لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا». اگر شیعیان ما - که خداوند آن‌ها را به اطاعت و بندگی خویش موفقّشان بدارد - در وفای به عهد و پیمان الهی، اتّفاق و اتّحاد می‌داشتند و  عهد و پیمان را محترم مى‌شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى‌افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى‌شدند.

لذا برخی موارد را باید مراقبت کرد، هر چه باعث تفرقه شود، سبب می‌شود که حضرت نیایند. جریان‌های شیرازی و ... از این دست هستند که سبب تفرقه می‌شوند.

وظیفه شیعیان در پیش‌آمدهای مهم اجتماعی آخرالزّمان

نکته دیگری که باید خیلی در مورد آن بحث شود امّا مجبورم که گذرا بگویم، فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا »، نفرمودند: «إلی حدیثنا»، بلکه فرمودند: « إِلى رُواةِ حَدیثِنا »، در پیش‌آمدهای مهم اجتماعی که به وجود می‌آید، به روایان حدیث ما مراجعه کنید، نه به حدیث ما. یعنی چه؟

حضرت خودشان فرمودند: «فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُم وَ أَنـا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ». یعنی در زمان غیبت، به خصوص الآن که به فضل و کرم الهی، به ظهور نزدیک هستیم و دلم می‌خواست راجع به آن نکاتی که قبلاً بیان کرده بودم و برخی از معاندین و مغرضینی که ما هم می‌دانیم از چه می‌سوزند که این‌گونه بیان می‌کنند، مطالبی را طرح کنم و با توجّه به روایات شریفه و مطالبی که بزرگان و اعاظم ما فرمودند، پاسخشان را بدهم که خودش یک منبر مفصّل نیاز دارد. گرچه یک مرتبه هم بیان کردم امّا آن‌طور که باید و شاید تبیین نشده است.

امّا علی ای حال فرمودند: به روایان حدیث ما مراجعه کنید که من حجّت بر آن‌ها هستم و آن‌ها هم حجّت بر شما هستند. یعنی حضرت می‌فرمایند: برای این که در این آخرالزّمان، دچار گمراهی‌ها و ضلالت‌ها نشوید، به علمای عالم، متّقی و الهی رجوع کنید.

شما سیبر این انقلاب را از اوّل تا به حال نگاه کنید، علمای عاملی مثل آیت الله العظمی بهجت، آن بهجت القلوب. علمای عاملی مثل آیت‌الله العظمی اراکی که سنّشان از امام راحل بیشتر بود، امّا به ایشان که می‌رسیدند، می‌گفتند: السّلام علیک یابن رسول الله.

ایشان در آن زمان، در مدرسه‌ی فیضیّه  نماز می‌خواندند و این، قبل از زمانی بود که ایشان به مرجعیّت و ... رضایت دهند. ایشان اصلاً نمی‌خواستند به مرجعیّت تن بدهند، آن موقع ما چون می‌دانستیم که برخی باورشان نمی‌شود، مخصوص گفتیم برویم از آقا سؤال کنیم، سؤال کردیم: آقا! ما شنیدیم شما وقتی خدمت امام می‌روید، می‌گویید: السّلام علیک یابن رسول الله. آقا که در کهولت سن بودند، سرشان را بالا آوردند و فرمودند: من از همین ‌جا هم به امام می‌گویم: السّلام علیک یابن رسول الله.

وقتی هم امام‌المسلمین امام شدند، ایشان با این که از مرجعیّت فراری بودند، امّا چون آمدند و گفتند: می‌دانید این سیّد بزرگوار رهبر شدند، شما باید ایشان را یاری کنید. فرمودند: بله، می‌دانم، امّا چگونه؟ چه کار کنم؟ گفتند: مرجع شوید!

چون داستان مفصّلی بود، آیت‌الله العظمی سیّد محمّدتقی خوانساری که از دنیا رفته بود، برای مرجعیّت، قبل از این که به آیت‌الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی و امام مراجعه شود، به ایشان مراجعه کردند، امّا هرچه به ایشان گفتند، نپذیرفتند.

حالا هم می‌گفتند: دیگر بعید است که ایشان در اواخر عمر شریفشان بپذیرند. امّا وقتی به ایشان گفتند که این‌گونه می‌توانید امام‌المسلمین را یاری کنید، ایشان گفتند: چشم و پذیرفتند. همه تعجّب کردند و فکر می‌کردند باید کلّی با ایشان بحث کنند، امّا ایشان به راحتی پذیرفتند. این علما، علمای حقیقی هستند.

آیت‌الله العظمی بهجت که می‌فرمودند: من یکی از دعاهای هر شبم، سلامتی رهبر است. فرزند بزرگوارشان، آقا شیخ علی بهجت هستند، می‌توانید سؤال کنید که ایشان امام‌المسلمین را دعا می‌کردند.

به این علما باید مراجعه شود تا در امان باشیم.

اگر امروز هم بخواهیم بدانیم که روایان حدیث، چه کسانی هستند، باید بدانیم مرحله أولی در این قضیّه امام و امّت (بینی و بین الله، زیر این آسمان کبود، بیان می‌کنم، حال هر که هر چه می‌خواهد بگوید)، الآن هیچ کسی نیست جز امام‌المسلمین، حضرت امام خامنه‌ای(مدّ ظلّه العالی).

ما بیان کردیم صلوات از شعائر الهی است، این زمان مانند زمان اوّل انقلاب شده است. إن‌شاءالله دشمنان ما، چشمشان کور شود و نابود شوند، ما الآن هم مثل زمان اوّل انقلاب که برای امام راحل عظیم‌الشّأنمان سه صلوات می‌فرستادیم، الآن هم هر موقع اسم امام‌المسلمین را شنیدیم و تا گفتند: امام خامنه‌ای(مدّ ظلّه العالی)، سه صلوات جلیّ بر محمّد و آل محمّد می‌فرستیم.

پروردگارا! به اولیاء و انبیائت، ما را مطیع امام زمان قرار بده.

خدایا! خود حضرتش بیان فرموده که ما باید در آخرالزّمان از راویان حدیث اطاعت کنیم و می‌دانیم این اطاعت، اطاعت از نایبش است، ما را مطیع نایبش، امام‌المسلمین قرار بده.

دشمنان امام زمان، رأس این دشمنان، صهیونیسم جهانی، یهود، ریشه‌کن بگردان.

دو بازوی بهود، وهابیّت ملعون و بهائیّت ملعون را قلع و قمع و نیست و نابود بگردان. (سال‌هاست که من این دعا را بیان می کنم، حالا امروز این قضیّه بهائیّت را می‌بینید که می‌خواهند به عنوان حقوق بشر و ... جلو بیایند، امّا خودشان ناجوانمردانه خیلی از کارها را انجام دادند. لذا مسئولین ما نباید از این مطالب بترسند، بگذارند هر چه می‌خواهند بگویند، بگویند).

خدایا! به اولیاء و انبیائت قسمت می‌دهیم، این به ظاهر تبشیری‌های یهود و نصارا رسوا و نابود بگردان، جوانان عزیز ما را از گزند افکار پلید آن‌ها محافظت بفرما.

آنچه به خوبان عالمت مرحمت فرمودی و مرحمت می‌فرمایی، به حقّ این شب باعظمت - که بعد از شب قدر، مثل آن را نداریم - به همه‌ی ما مرحمت بفرما.

دعاهای ما را به اجابت برسان.

ای قادر، ظهور آقا جانمان، امام زمان را در عمر ناقابل ما قرار بده.

ما را جزء سربازان حقیقی‌اش قرار بده و نائبش محافظت بفرما.

به اولیاء و انبیائت، امام راحل عظیم‌الشّأنمان که حقّ عظیمی به گردن ما دارد، غریق رحمت واسعه‌ات بگردان، با موالی‌اش محشور بگردان. درجاتش عالی و متعالی بگردان.

شهدای ما بالاخص شهدای مدافعین حرم با شهدای کربلا محشور بگردان. شفاعتشان شامل حال ما بگردان.

آنچه دعا مدنظر داریم و به لسان جاری نگردید و آنچه در آینده مدّنظر می‌آید، به ادعیّه زاکیّه آقا جانمان، به اجابت برسان.

ما را مشمول ادعیّه زاکیّه امام زمان قرار بده.

«و السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»

برگرفته از سایت حوزه امام مهدی عج

 

نظرات 1 + ارسال نظر
اکتای بهمنی چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:17 ق.ظ http://golenarges110.blogfa.com

سلام
مطلبتون عالی بود.
ولی یک انتقاد دارم؛
سعی کنید تمام عکس هایی که در وبلاگتون استفاده می کنید، به یک اندازه (سایز) باشن. چون اگر عکس ها به یک اندازه نباشند و براشون عنوان هم نگذارید، گوگل براتون امتیاز منفی می ده و نمی زاره مخاطبان زیادی وارد وبلاگتون بشن.
خوشحال می شم، اگر فرصت کردین به وب بنده تشریف اورده و در مورد مطالبش نظر بدین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد