ازدواج اینترنتی

 

گزارشی از سایت‌های همسریابی

ازدواج حق جوان‌ها است، اما تاریخ و تجربه نشان داده، این راهی که اخیرا برخی جوان‌ها از طریق اینترنت و سایت‌های همسریابی پیش گرفته اند، به ازدواج صحیح منتهی نمی‌شود.

ازدواج در عرف و شرع، پیمان زناشویی است که بر اساس آن، برای مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقی و حقوقی دارد که سرپیچی از آن‌ها، عقوبت و کیفر در پی خواهد داشت. در هر آیینی، ازدواج با قوانین و مقررات ویژه‌ای صورت می‌گیرد، زندگی مشترک افقی روشن و جلوه‌ گاهی زیبا برای تولدی دوباره است، مشروط بر آن‌که وجوه ضروری این اشتراک، یعنی توانایی‌ها و مهارت‌های خاص و سازنده در تفکر، بینش و عملکرد انسان رؤیت شود.
در این میان دختران و پسرانی وجود دارند که بنا به دلایلی نتوانسته‌اند شریک زندگی خود را انتخاب و پیدا کنند و به دنبال شیوه‌ها و روش‌هایی برای یافتن زوج مناسب می‌گردند. این عدم توانایی جوانان در انتخاب صحیح یا ترس از ازدواج و در برخی موارد کنار کشیدن خانواده‌ها از تصمیم‌گیری جوان‌هایشان و رها کردن آن‌ها به حال خود، فرصتی برای عده‌ای افراد سودجو فراهم می‌آورد تا با ایجاد مراکز همسریابی غیر قانونی با عناوین مختلفی از جمله ازدواج موقت و دائم در این زمینه در فضای مجازی فعالیت کنند..
مراکز همسریابی مدلی از مراکز مشاوره ازدواج هستند که در حال حاضر برای افزایش ازدواج موقت یا دائم فعالیت می‌‌کنند. اما برخی از این مراکز، فعالیت خود را در قالب سایت‌های اینترنتی انجام می‌دهند تا شاید اثری از خودشان به جا نگذارند و کسی نتواند به آن‌ها شکایتی وارد کند..
یکی از این سایت های اینترنتی با شعار "عاشق باش حتی کوتاه" در شاخه‌های ازدواج موقت، دائم، همسریابی موقت و دائم، صیغه و دوست‌یابی فعالیت می‌کند و در آن امکاناتی نظیر گفت‌وگوی آنلاین، ارسال پیام خواستگاری، ارسال پیام شخصی، مشاهده مشخصات کامل اعضا، دیدن پست الکترونیک افراد، نمایش پروفایل شما به دیگران و ربات هوشمند همسریاب پیدا می‌شود. در این سایت همچنین افراد می‌توانند خاطرات خود را از چگونگی ازدواج موقت‌شان با آب و تاب نقل کنند.


این سایت که محصول خود را ازدواج موقت معرفی می‌کند، هدف اصلی خود را گسترش فرهنگ اسلامی و ازدواج موقت در جامعه و جلوگیری از فساد و بی‌بند و باری می‌داند. همچنین اعلام کرده که سعی می‌کند افراد را در یافتن فرد مطلوب یاری رساند و بستری مناسب را برای آشنایی افراد جامعه ایجاد کند..
سایت دیگری با عنوان (پ-ن) با شعار بزرگ‌ترین مرکز ازدواج و همسریابی فعالیت می‌کند. این سایت افراد را به عنوان عضو می پذیرد و از آن ها اطلاعات شخصی و شرایط و اهداف او را در مورد نوع ازدواج می‌خواهد. اگر شخصی بخواهد عضو ویژه سایت باشد باید وجهی را بپردازد و بعد از ارسال عکس ثبت نام را تکمیل می کند. در این سایت همچنین می توانید آخرین ثبت نام های خانم ها و آقایان و شرایط آنها را بخوانید.
برای اطمینان از قانونی بودن این سایت‌ها و در اختیار و به اشتراک گذاشتن اطلاعات شخصی‌مان در این نوع سایت‌ها چه باید بکنیم؟ آیا راهی برای شناسایی سایت‌های تقلبی و متخلف از سایت‌هایی که به صورت قانونی فعالیت می‌کنند چه باید کرد؟
حسین رمضانی، رئیس دفتر "سردار هادیانفر"، رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا، فعالیت غیرقانونی برخی سایت‌هایی که در زمینه ازدواج و همسریابی فعالیت می‌کنند را جزء جرائم اینترنتی بر می شمارد.
وی همچنین به برخی افرادی که از سایت‌های غیرقانونی همسریابی موقت یا دائم ضربه خورده‌اند، اشاره می‌کند و می‌گوید: بهتر است این افراد به مراکز ما مراجعه کرده و شکایت‌های‌شان را از این سایت‌ها اعلام کنند تا دیگران از این اقدامات مطلع شوند و به دام نیافتن.
حجت‌الاسلام علی مختارآبادی کارشناس مذهبی و ازدواج در این باره می‌گوید: یکی از دستورات اکید اسلام در رابطه با بحث ازدواج و تشکیل خانواده است. همان طوری که بسیاری از مبانی مقدس دچار آسیب‌ها می‌شوند، بحث مهم ازدواج هم از آسیب‌ها و آفت‌ها بی‌نصیب نمانده است. امروز در کنار هر بحث مقدسی، بدل‌هایی در جامعه به وجود می‌آید، مثل این‌که در بحث مهدویت، کسی ادعای مهدویت می‌کند،
در بحث ازدواج نیز متأسفانه با توجه به رسانه‌های موجود و اینترنت و سایت‌های همسریابی، این اتفاق افتاده است. اسلام با توجه به این‌که ازدواج بحثی مهم برای انسان محسوب می‌شود که تا آخر عمر با آن سروکار دارد، فرمولی را معرفی می‌کند و آن آشنایی دختر و پسر از طریق خانواده‌ها است.
وی می‌افزاید: ازدواج حق جوان‌ها است، اما تاریخ و تجربه نشان داده، این راهی که اخیرا برخی جوان‌ها از طریق اینترنت و سایت‌های همسریابی پیش گرفته اند، متأسفانه اگر نگوییم 100 درصد، اما 99 درصد ارتباطات این‌گونه به ازدواج صحیح منتهی نمی‌شود.
منبع: برنا

اگر عصر امروز عصر هنر است، هنرمند نباید روضه خوانی کند


آیت‌الله جوادی آملی در دیدار با کارگردان و تهیه‌کننده‌ فیلم محمد(ص)




بنابر این گزارش، در این دیدار که نزدیک به یک‌ساعت به طول انجامید، مجید مجیدی سکانس‌هایی از فیلمنامه را با ذکر جزئیات برای آیت‌الله جوادی آملی توصیف کرد و ایشان دیدگاه‌شان درباره‌ی نحوه‌ی رویکرد هنری به زندگی پیامبر اسلام را برای گروه سازنده‌ی فیلم محمد (ص) تشریح کردند.

متن کامل صحبت‌های آیت الله جوادی آملی در این دیدار به شرح زیر است:

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

بنده هم متقابلاً مقدم شما را گرامی می‌دارم. گزارش نافع و مسرت‌بخشی را شنیدم. امیدوارم که خداوند سعی بلیغ شما را به احسن وجه مشکور کند و توفیق ارائه‌ی خدمات برتر و بهتر را به همه‌ی شما و همکاران‌تان مرحمت کند. چند نکته هست که مربوط به فیلم، و مربوط به وجود مبارک پیغمبر (ص) است: امروز جهان با هنر زندگی می‌کند. یک وقتی با ادبیات و شعر زندگی می‌کرد. گاهی مثلاً یک قصیده، گروهی را ساقط می‌کرد، گروهی را روی کار می‌آورد. در دوران عباسیان، یک قصیده چنین تأثیری می‌گذاشت. این‌که می‌بینید شاعری از ایران به دربار هند می‌رود و ملک‌الشعرای هند می‌شود، به این دلیل است که آن‌موقع شعر می‌توانست حرف اول و آخر را بزند. امروز هنر این سهم را دارد. این مطلب اول.



مطلب دوم این است که اگر کسی خواست درباره موضوعات عادی هنرنمایی کند، داشتن همان فکر عادی کافی است. اما اگر کسی خواست درباره موضوعات عالی هنرنمایی کند، باید هنرش عالی باشد. یعنی همان‌طور که خود پیغمبر (ص) تحولی در جهان ایجاد کرد، فیلم آن حضرت هم باید تحول ایجاد کند. وگرنه می‌شود یک فیلم عادی. این هم مطلب دوم.

مطلب سوم این‌که یهودیت و مسیحیت در جریان فیلم‌سازی پیشرفت کردند، اما ما در اسلام به خودمان اجازه نمی‌دادیم که مسائل‌مان به زبان سینما درآید. این پرهیز یا به‌خاطر ابتذال سینما بود یا به‌خاطر این‌که ما هنرمندی نداشتیم که بتواند مفاهیم وحی را از مرحله‌ی شهود به عقل دربیاورد، عقل را به مرحله‌ی خیال درآورد، خیال را حسی کند تا بشود سینما. قالب سینما از خیال به حس می‌آید. توجه داشته باشید که در فرهنگ قرآن به خیالباف می‌گویند مختال. اما اختیال از باب افتعال است، تخیل از باب تفعل. خداوند، خیالباف و خیال‌ساز را دوست ندارد: «لایحب کل مختال فخور». اما اگر انسان عاقل باشد و آن عقل را به خیال منتقل کند، و از خیال به حس بیاورد، این مایه‌ی علمی دارد. اما اگر از خیال نشأت گرفته و به حس تبدیل شده، این می‌شود مختال. در سینما، فیلم‌ها غالباً مختالانه است. یعنی خیال است و بعد به حس تبدیل می‌شود. یک هنرمند سینمایی باید وحی را خوب بشناسد، آن مشهود را از دالانی صحیح به معقول تبدیل کند، بعد معقول را متخیل کند و متخیل را محسوس کند تا قابل عرضه باشد. وگرنه علمی نیست. و این معنا چون نبوده کسی درکش نکرده.



همین سریال حضرت علی (ع) را که ببینید چیزی بیش از یک روضه‌خوانی نیست. این قصه‌ی جنگ جمل است که غالب روضه‌خوان‌های ما گفته‌اند؛ این علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) نیست. علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) آن است که می‌گوید: « و انّی بِطُرق السماءِ اعلی منی بِطُرق الارض. سلونی قبل ان تفقدونی.» اما این سریال، همان تعزیه است که به شکل فیلم درآمده. این علی (ع) نیست. علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) آن است که فرمود من از آسمان‌ها بیشتر از زمین باخبرم. توجه کنیم؛ جمعیت جهان هفت میلیارد است. ما در ایران هفتاد میلیون جمعیت هستیم، یعنی یک صدم جمعیت دنیا. آنها نود و نه درصد هستند، اگر همگی با هم جمع شویم و بشویم هفت میلیارد، دو کار از ما ساخته نیست: این‌که بخواهیم کتابی مثل قرآن، یا مردی مثل علی (ع) بیاوریم. نمی‌توانیم، مستحیلیم. چون او قرآن متحرک است، جزو نوابغ نیست، می‌گوید من از عرش باخبرترم: «و انّی بِطُرق السماءِ اعلی منی بِطُرق الارض». اگر این معنا را با قصه‌ی جنگ جمل و عمروعاص و غیره خلط کنید، ایشان به علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) روضه‌خوانی تبدیل می‌شود، دیگر علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) نهج البلاغه نیست؛ بنابراین نباید گفت فیلمی درباره‌ی حضرت امیر (ع) ساخته شد. این‌که علما غالباً موافق نبودند، چون می‌دانستند که اینها وحی‌شناس نیستند تا بتوانند مشهودِ وحی را معقول، معقول را متخیَل و بعد، متخیَل را محسوس کنند و به مردم نشان بدهند.

من یادم هست قبل از انقلاب، بعد از آن فیلم ده فرمان که درباره‌ی حضرت موسی (ع) بود و امثال ذلک، عده‌ای می‌خواستند مشابهش را درباره‌ی حضرت رسول (ع) کار کنند؛ علما غالباً مخالف کردند. گفتند آنچه را شما می‌خواهید نشان دهید، وحی نیست. قبل از انقلاب، برای هفتصدمین سال بزرگداشت مولوی همایشی گرفتند، یک کسی گفته بود: «تو که عقل و دین نداری/ چو ادای من درآری/ تو که بنده‌ی دلاری/ چو زنی دم از دل‌آرا» علما غالباً به این دلیل مخالف بودند که دست آن هنرمندان تهی بود. اگر هنرمندی بخواهد وارد این حوزه شود، باید چهارضلعی باشد؛ یعنی وحی‌شناس، معقول‌شناس، متخیَل‌شناس و محسوس‌شناس باشد تا بتواند دست به کار شود. این کار عظیمی است. این فیلم باید معلم فیلم‌های دیگر باشد، چون درباره‌ی کسی است که معلم افراد دیگر است؛ این هم یک مطلب.



مطلب بعدی این‌که اگر درباره‌ی کودکی موسی (ع) و عیسی (ع) فیلم هست، برای این است که کودکی این دو بزرگوار مسئله‌ساز بود، در حالی‌که کودکی پیامبر ما مسئله‌ساز نبود. وجود مبارک عیسی مسیح (ع) هزارها قصه به همراه داشت، چون بدون پدر به دنیا آمد. وجود مبارک موسی کلیم (ع) در کودکی با دریا می‌آمیزد و دریا در اختیار خدای دریاست و او را تحویل دشمن می‌دهد:
«ِلیکونُ لکم دینا». خود این کودکی، قصه‌ساز بود؛ لذا هزارها نویسنده و گوینده را با خود به همراه آورد که این کودک چیست و از کجا آمده است. اما کودکی وجود مبارک پیامبر (ص) این‌طور نبود. آنها که آن فیلم‌ها را ساختند هنر نکردند؛ چون اگر کسی از چشمه یک ظرف آب بیاورد هنر نکرده، اما اگر کسی زمین‌شناس باشد و کندوکاو کند تا ببیند کجا آب دارد و کجا ندارد، به او می‌گویند مهندس زمین‌شناس. در مورد حضرت رسول (ص) باید این‌چنین باشد؛ یعنی فرد باید زمین‌شناس باشد و قصه‌ی کودکی ایشان را دربیاورد؛ این قصه وجود دارد. مثلاً ابن‌هشام نقل می‌کند وقتی ایشان مادرش را از دست می‌دهد، برای او دایه‌ای می‌آورند به نام حلیمه‌ی سعدیه. کودک، پستان راست را قبول می‌کند اما کراراً از پذیرش پستان چپ امتناع می‌کند، تا بالاخره به دایه می‌فهماند که او همشیر دارد. یعنی کودک دیگری از این دایه شیر می‌خورد که این سهم اوست. متخصص می‌خواهد تا این قصه را با فحص و اجتهاد و تحقیق استخراج کند؛ در حالی‌که کودکی موسی(ع) و عیسی (ع) آن‌قدر قصه دارد که اصلاً به تحقیق نیاز ندارد.

مطلب بعدی
آن است که حضرت رسول (ص) نگاهی عاشقانه به جهان دارد؛ نه فقط نگاه عالمانه و عاقلانه. نجاشی نقل کرده و دیگران هم نقل کرده‌اند که حضرت زندگی ساده‌ای داشته است: در خانه‌ی ایشان اشیائی بوده از قبیل بشقاب، کوزه و همین وسایل روزمره، که همه‌ی این ها شناسنامه داشته‌اند. می‌گویند برخی علما، اسامی اشیاء خانه‌ی حضرت را نوشته‌اند، که مثلاً برای فلان شانه یا فلان دکمه یا فلان در، چه اسم‌هایی می‌گذاشته‌اند.



ایشان این‌گونه زندگی می‌کردند. همه را با چشم کرامت می‌دیدند، نه فقط انسان‌ها را. مالک در موطع نقل می‌کند که به همراه حضرت، به کوه احد رسیدند؛ حضرت فرمودند: «هذا جبلٌ یحبنا و نحبه» یعنی یکی از دوستان ما جناب کوه است. می‌شود گفت عجیب است، شما که در این‌جا شکست خورده‌اید. اما حضرت رسول (ص) جهان را با چشم محبت می‌بینند. مرحوم شیخ طوسی از شیعیان و جناب زمخشری از اهل سنت نقل می‌کنند که حضرت در ذیل آیه‌ی «و انَّ منها کَالحِجارةِ او اشدُّ قَسوه» فرمود سنگی بود که پیش از مبعوث‌شدنم به من سلام می‌کرد و اکنون نیز آن را می‌شناسم: «کان یسلّم علیّ و انیّ لاعرفه الان». این آفریده‌ای است که با همه‌ی کائنات سخن می‌گوید.

 مطابق آیات قرآن ما معتقدیم هر موجودی مسبّح حق است. درسوره‌ی اسرا می‌فرماید: «ان مِن شی ءٍ الّا یسبِّحُ بحمده» وقتی پیامبر تسبیح اینها را می‌شنود، با اینها کریمانه برخورد می‌کند. در قیامت تمام زمین و زمان شهادت می‌دهد یا شکایت می‌کنند که فلان شخص در فلان زمان، فلان کار خوب یا بد را مرتکب شده؛ اما قیامت ظرف ادای شهادت است نه ظرف تحمل آن. هر ادایی مسبوق به تحمل است. آن‌وقتی شهادت شاهد در محکمه مسموع است که «شهدوا بما علِموا» باشد، یعنی شاهد در متن حادثه حاضر و آگاه باشد و فراموش نکند؛ اگر نفهمد یا غایب باشد، یا باشد و بفهمد، اما فراموش کند که دیگر فردای قیامت، شهادتش مسموع نیست.

مطلب دیگر این‌که علت غفلت بشر آن است که مرگ را پایان خط می‌داند و می‌گوید تا زنده‌ام لذت ببرم. اما حرف تازه‌ی اسلام این است که شما مرگ را می‌میرانید، نه مرگ شما را. پیام قرآن این است که انسان آن‌قدر قوی و غنی است که مرگ را می‌میراند: «کلُّ نفسٍ ذائقة الموت.» نمی‌گوید: «کلُ نفسٍ یذوقَهُ الموت». هرکسی مرگ را می‌چشد، نه این‌که مرگ هر کسی را می‌چشد. ما آب را هضم می‌کنیم یا آب ما را؟ ذائق، مذوق را هضم می‌کند؛ مرگ چه هنری دارد که بتواند ما را از پا دربیاورد؟ مولوی شاگرد خوب قرآن بود که در دیوان شمس می‌گوید: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی /تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ/ من ازو عمری ستانم جاودان/ او زمن دلقی بگیرد رنگ رنگ» ما در مصاف با مرگ پیروزیم. این نگاه می‌تواند معلم فیلم‌های دیگر باشد؛ مرگ پایان راه نیست. انسان مرگ را می‌میراند و این انسان طوری است که با همه در ارتباط است؛ کسی که برای یک بشقاب احترام قائل است، دیگر جنگ جهانی راه نمی‌اندازد. الان هفتاد درصد بودجه‌ی کره‌ی زمین صرف آدم‌کشی می‌شود. درآمد سالیانه‌ی دنیا چقدر است؟ همه‌ی این بودجه دارد صرف ساختن کارخانه‌های اسلحه‌سازی، بمب و وسایل آدم‌کشی می‌شود، بقیه هم که گرسنه‌اند. علتش این است که بشر گمشده‌ای دارد.

ما لوح نانوشته که نیستیم، ما دو نوع علم داریم؛ علم مهمان که علم حوزه و دانشگاه است؛ در سوره نحل می‌فرماید: «وَالله اخرجَکم من بطون امّهتکم لاتعلَمونَ شیئا» نوع دیگر علم میزبان است که می‌فرماید: «ونفسٍ و ما سوّیها فالهَمَها فُجورها و تقویها». الان چیزهایی به بشر آموخته‌اند که صاحب‌خانه را دفع می‌کند: «و قَد خابَ من دسّیها». ما باید میهمانانی تهیه کنیم که با میزبان ما بسازند نه این‌که او را بیرون کنند. اگر فیلمساز وحی‌شناس بود که فبهالمراد، والا حداقل باید توانایی این را داشته باشد که از معقول به متخیَل بیاید و به بشریت بفهماند که شما مرگ را می‌میرانید و انسان ابدی است.

خداوند می‌فرماید آنجا (در آخرت) نه از ضوابط خبری هست نه از روابط؛ منظور آن است که ما در دنیا نیازهای‌مان را یا به‌واسطه‌ی ضوابط برطرف می‌کنیم یا با روابط؛ اگر به چیزی نیاز داشتیم یا با خرید و فروش و امثال‌ذلک برطرف می‌کنیم (ضوابط) یا از طریق روابط دوستی و خانوادگی (روابط). قرآن صریحاً می‌فرماید: «لابیعٌ فیه ولا خُلَّه». اگر بشر بفهمد که (در مرگ) نمی‌پوسد، بلکه از پوسته به درمی‌آید تحول پیدا می‌کند؛ دیگر کسی با سرنوشت خود بازی نمی‌کند. اینها آن امّهات فیلم است که می‌تواند تحول ایجاد کند. الان هنر این است. جناب مولوی در مثنوی می‌فرماید: «خود هنر دان دیدن آتش عیان/ نی گپ دَلَّ علی النّار الدّخان». یعنی آنها که می‌گویند حتماً قیامتی هست، دود را می‌بینند و پی به وجود آتش می‌برند؛ این هنر نیست، این همان علم عادی است؛ این‌که چون خداوند حکیم و عادل است پس حتماً باید نظام جزا و پاداشی وجود داشته باشد، این خلاف نیست، حق است؛ اما در نزد عارف این گپ است، هنر نیست. هنر آن است که خود آتش را به صورت عیان ببینیم. اینها می‌تواند فیلم را فیلم کند. اگر این عصر، عصر هنر است، ممکن نیست خداوند برای تبدیل آن معقول به محسوس، هنرمندی خلق نکرده باشد. چون خداوند اول آب را خلق می‌کند و بعد عطش ایجاد می‌کند.

الان مردم تشنه‌ی هنرند. قبلاً این‌گونه نبود، یا مردم آگاه نبودند یا وسیله‌اش نبود. بعدها در اعصار دیگر ممکن است چیز دیگری بیاید. همان‌طور که الان شعر بر مردم تاثیر نمی‌گذارد، مگر بر خواص. آن زمان تمام حکومت‌ها بر مدار شعر بود؛ با یک قصیده، وضعیت حکومت‌ها و دولت‌ها تغییر می‌کرد. اما الان دیگر شعر آن تاثیر را ندارد، اگر هم تاثیر اندکی دارد به خاطر هنرمندی و نظمش است. اگر همان مطالب را به صورت نثر بگویند آن تأثیر را ندارد. ما تنها با اندیشه زندگی نمی‌کنیم، بخش وسیعی از زندگی ما را انگیزه تشکیل می‌دهد؛ بنابراین هنرمند کسی است که هم انگیزه و هم اندیشه را بشناسد و هماهنگ کند و تحویل دهد.


منبع : سایت تابناک

 

 


امشب رسد از سامره بوی گل نرگس


نیمه شعبان میلاد قائم آل محمد حضرت مهدی (عج) مبارک باد / طرح: علیرضا ذاکری




امشب رسد از سامره بوی گل نر گس

گلها همه چشمند به سوی گل نر گس

بگرفته همه خوی به خــــــوی گل نرگس

نرگس زده لبخند به روی گل نرگس

گمگشته در انـــوار الهی کــــــره ی خاک

صوت صلوات است که سر برده زافــلاک

تا دوست زند خنده وتا خصم شود کــــور


گــــــردیده زمین بر سر گردون طبق نور

هم سامـــــره سینا شده هم بیت ولا طور

ریزد عوض گل به زمین با ل وپر حــور

خــورشیدِ رخ مهـــــدی سر زد شب نیمه

بر چــهره گل انداخـــته لبخند حکیمه

روید گل تــــوحید زکــــوه وچمن امشب

یوسف شده از مصر مقیم وطـــــن امشب

یعقـــــوب شنیده است بـوی پیرهن امشب

مهدی زده لبخــــــند به روی حسن امشب

خــــــیزید وبه بینید گلســــتان حسن را

در دست حسن لا لـــــۀ بستان حسن را

خـــیزید که از پارۀ دل گــل بفشـا نید

وز کـــوثر نـــورآتش دل را بنشا نید

بر منتظران این خبر خوش برسانید

کامشب شب قـــدر است همه قــــدر بدانید

با نــــور نــوشتند به پیشانی خـــــورشید

ماهـــــی که جهان منتظـرش بود درخشید

این صــورت توحـــید ویا آیۀ نور است

این قامت طــوباست ویا نخلۀ طوراست

داود نبــی را به لب آیا ت زبـوراست

یا برلب مهدی سخن از روز ظهــور است

گـوش همه بر زمـزمۀ یارب مهدی است

ای منتظران مـژده که امشب شب مهدی است

ای منتظـران یا فته غــــم خاتمه امشب

تبریک که روشن شده چشم همـــه امشب

بشکفت به شوق وشعف وزمـــزمه امشب

گـل از گـل لبخـند بنـی فاطمه امشب

مــرغان بهشتـی شده آوارۀ مهدی

گـردند به دور وبــرِِ گهـوارۀ مهدی

مهـدی است که احیاگر قانون حسین است

مهدی است که شمشیرش مد یِِون حسین است

او وارث پیراهـن گلگون حسین است

والله قسم منتقـم خون حسین است

برپرچمش این نقش عیان با خط نور است

ای منتظران مژده که هنگام ظهـور است

این یوسف زهراست که سوی وطــن آید

این ماه دل آراست که در انجــــــــمن آید

این جان جهان است که اینک به تـن آید

بر منتظـــــران پاسخ یا بـــن الحسن آید

خـــیزید حضـــــور پسر فاطمه امشب

لبیک بگــوئید به مهدی همه امشب

بـــوی نفس حجت ثانــــی عشر آیــد

ای شب حرکت کن که به زودی سحر آید

ای صبح بیا تا شب هجــــرا ن به سرآید

خـورشید بنی فاطمه از کعــبه بر آید

عیسی زفـلک بازآ مــا صبر نداریم

تـــا پشت سر یــار نمـازی بگذاریم

  ای احمد ثا نی زحـــرا جلوه گری کن

ای وارث پیغمـبر پیغــامبـری کن

تنها پسرزهــرا مــــارا پــــدری کن

این قــافـلـــۀ گمشده را راهبری کن

در هجر شبان اشک فشان این رمه تاکی؟

دوران فـراق پسر فــــاطمــــه تاکی؟

ای غصّـــه اسلام هم آغـــوش تو مهدی

ای نالۀ خامــوشان در گـوش تو مهدی

ای پــرچم ثارالله بــر دوش تـو مهدی

ای خـون دل واشک بصر نوش تو مهدی

ای موسی عمـران چه شود تا به مصافی

چـــون سینۀ دریادل فــرعون بشکافی

ای نام تو ذکـر خوش شام وسحـر ما

ای خاک رهت مــادرمـا وپـــدر مـا

ای باغ تـو را لاله زخــون جگـر ما

ما منتظـر استیم وتـوئی منتظَر ما

باز آ که چـراغ همه رخسار تـو باشد

میثـم صله ی شعـرش دیدار تو باشد


حاج غلامرضا سازگار    


نقد و بررسی فیلم سیزده 59

به نام خدا  

 

  

 

 

 فیلم سیزده 59 به گارگردانی سامان سالور از جمله فیلم های ژانر دفاع مقدس است که به نحوی حیات این ژانر را که دچار بیماری کمبود وبی توجهی توسط مسئولین وفیلم سازان در جامعه کنونی است در حال تنفس است.این اثر به شرایط جامعه بعد از دفاع مقدس و تنهایی رزمندگان فراموش شده اش می پردازد. 

 جای تقدیر وسپاس است که هنوز فیلم سازانی به خصوص جوان به این ژانر توجه می کنند و با توجه به شرایط سخت ساخت چنین آثاری همت می گمارند واز نگاه و زوایای اندیشه خود به این رویدادارزشمند می پردازند. 

 در فیلم فرمانده ای است که بعداز بیست و اندی سال از حالت اغما بیرون می آید و دیگران سعی می کنند وی را بدون آسیب جدی به روح و جسمش آماده پذیرش شرایط جدید کنند. 

 فیلمساز با چیدمان شرایط مد نظرش روح اثر را به سمتی هدایت می کند که نقد جامعه امروزی را در هدف خود داشته باشد اما دچار یک نوع احساسات قالب می شود و نا خواسته سمت و سوی اثر را به بیهودگی دفاع مقدس و نا کارامدی رزمندگانش سوق می دهد رزمندگانی که یا در حالت اغما هستند و یا به تاریخ پیوسته اند و یا دچار ناهنجاریهای روانی مثل اعتیاد شده اند و یا جرعت ابراز واقعیت را ندارند و مجبور به دروغگویی می شوند. 

 در واقع فیلم یک روح نا امیدی بر پیکره جامعه حک می کند و فقط یک خاطره غم انگیز تاریخی را برای نسل حاضر روایت می کند. اگر فیلم ساز جوان و اندیشمند این اثر وسعت تحقیق و پژوهشش را با پختگی و سعه صدر و درایت قابل قبول بر روی اهداف دفاع مقدس و رزمندگانش برجسته می کرد به سهولت و شایستگی متوجه حقایق ارزشمندی منجمله شخصیت رزمندگان و فرماندهانش می شد که ایشان با توجه به عدم تجربه مناسب با همه سعی و تلاششان صلابت و باورهای خود را از آنچه برایش دفاع کردند به نمایش گذاشتند وبه تکلیفشان با شجاعت و درایت هر چه تمامتر عمل کردند حال چگونه این رزمندگان در صحنه های مبارزه داخلی و خارجی نتوانند تحمل و چاره اندیشی کنند نشان از عدم درک وشتاخت درست از این عزیزان مظلوم باارزش وبا افتخار را توسط این فیلمساز و دیگر کسان مثل ایشان دارند که متاسفانه نتوانستند بر روح احساسی و غیر منطقی ناخواسته چیره شود. 

در این فیلم با نکات ارزشمند ساختاری منجمله بازی آقای پرستویی،فیلمبرداری مناسب و طراحی صحنه نسبتا قابل توجه با ویژگیهای منحصر به فردی مواجه هستیم. 

علیرضا موحد