سبع مثانی نام چیست؟


عید سعید فطر مبارک



و لقد آتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم - آیه 87 سوره حجر


با مراجعه به تفاسیر و روایات مشاهده می شود که درباره "سبع مثانی" اختلاف نظر وجود دارد! برخی برآنند که منظور از آن خود قرآن و آیات آن است. نیز گفته شد، منظور سوره حمد است، یا از آن جهت که دو بار نازل شده و یا از آن حیث که در نماز دوبار قرائت می شود. عده ای هم گفته اند مراد از سبع مثانی سوره های طولانی اول قرآن است. وجه نام گذاری آن به جهت تکرار اخبار و عبرت های تاریخی است.[1]

ولی حق آن است که روایات فراوانی از طریق شیعه و أهل سنت، از پیامبر (ص) امام علی و امام صادق (ع) وجود دارد که منظور از سبع مثانی سوره فاتحه است. این سوره علاوه بر سبع مثانی به نام های دیگری؛ نظیر أم الکتاب، أم القرآن، قرآن عظیم، شافیه، وافیه، رقیه،‌ کنز و  اساس. هم معروف است[2]. خدای متعال می فرماید: "ما سبع مثانی و قرآن عظیم را به تو دادیم".[3]

از امام صادق (ع) نقل شده است: "مانا [سوره حمد] به مثانی نامیده شده؛‌ چون که دوبار در دو رکعت قرائت می شود".[4]

سعید بن جبیر می گوید، از ابن عباس درباره سبع مثانی سؤال کردم وی در جواب گفت: سبع مثانی أم القرآن است. مراد از سبع هفت آیه در (سوره حمد) است و معنای مثانی تکرار سوره حمد در هر رکعت است و این هم مختص همین سوره است، نه سوره های دیگر قرآن.[5]

صاحب تفسیر کاشف احتمال دیگری بر این مسئله اضافه کرده و گفته است: یا از آن جهت است که در این سوره، بین ذکر ربوبیت و عبودیت جمع شده است.[6]

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان به مسئله مهمی ...  ادامه مطلب ...

ذکری که آیت‌الله بهجت با آن مأنوس بود

آیت الله قرهی در جلسه شرح دعای ابو حمزه ثمالی

یکی از مطالب دیگری که در باب معرفت ایشان(حضرت خدیجه سلام الله علیه) هست در کتاب الدعوات سیّد ابن طاووس و همچنین امالی شیخ طوسی بیان شده، این است که ایشان دائم الذکر بود. خیلی عجیب است! اسلام تازه آمده امّا ایشان دائم الذکر بودند و دائم یاد خدا بودند.

چندتا از ذکرهای ایشان را هم بیان فرمودند. از جمله آوردند که ایشان دو حرز مخصوص داشت و دائم با این دو حرز مأنوس بود. یکی از آن‌ها این بود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏  یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ فَأَغِثْنِی وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ أَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّه». این باب معرفت را ببینید. معمولاً کسانی این «ولا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا» را دائم می­‌گویند، که باب معرفتی بالایی دارند.

یک مطلبی به شما بگویم که خیلی جالب است. خود بنده محضر آیت الله العظمی بهجت، آن بهجت القلوب عرض کردم: یک ذکری که شما بین این اذکار آن را دوست دارید و با آن انس دارید چیست؟ یادم نمی‌رود، ایشان یک‌دفعه یک نگاهی کردند و بعد فرمودند این ذکر، ذکر خوبی است. بعد هم فرمودند که آفرین! بالاخره نوع سؤال خوب بود. فرمودند: خیلی بگو «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابداً». با این ذکر انس بگیر.

برگرفته از سایت فارس

آیت‌الله العظمی بروجردی: من سه سال عمر کردم!

شرح دعای ابوحمزه ثمالی


توسط آیت الله قرهی



«مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ وَ حُبِّی‏ لَکَ‏ شَفِیعِی‏ إِلَیْکَ وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِیلِی بِدَلَالَتِکَ وَ سَاکِنٌ مِنْ شَفِیعِی إِلَى شَفَاعَتِک‏»


 


تفاوت و شباهت میهمانی‌های دنیوی و ضیافت الله


عرض کردیم یکی از خصوصیات ضیافت الله این است که انسان هم کلام با پروردگار عالم می‌شود. اسّ و اساس ضیافت، گفتگوی میزبان با میهمان و میهمان با میزبان است. در مهمانی‌های دنیا این‌طور است و جلسه گذشته توضیحاتی دادیم که در مهمانی و ضیافت پروردگار هم همین است منتها فرق آن این بود که در مهمانی دنیا به بهانه سفره مادّی، ناسوتی انسان دعوت می‌شود ولی اسّ و اساس همان کنار هم قرار گرفتن، مودّت، محبّت و گفتگوست امّا در مهمانی پروردگار عالم و ضیافت الله، آنچه که ناسوتی است، گرفته می‌شود. دلیل هم این است که خدا الله است. الله، نمی‌تواند جسم باشد. لذا ما را به سمت الوهیّت  و از ناسوت به لاهوت می‌کشاند که همان‌طور جلسه اوّل عرض کردیم ما لاهوتی بشویم؛ چون او جسمانی و ناسوتی نمی‌گردد امّا ما می‌توانیم لاهوتی گردیم. لذا سفره ذوالجلال و الاکرام سفره ناسوتی نیست، سفره لاهوتی است و آنچه که از مادیّات است می‌گیرد تا قدرت تکلّم با خودش را پیدا کنیم - مهم این‌جاست- یعنی به جایی برسیم که بتوانیم با پروردگار عالم سخن بگوییم.


 و با ما از ناحیه قرآن سخن می‌گوید و ما با ذات احدیّت از ناحیه دعا سخن می‌گوییم. گرچه دعا هم از ناحیه خود اوست؛ یعنی خود اوست که تفضّل و محبّت و بزرگواری کرده و به ما یاد می‌دهد که چگونه با خودش سخن بگوییم، آن هم از لسان حجج الهی‌اش؛ چون ادعیّه از لسان انبیاء و از لسان حضرات معصومین و از لسان اعاظم و بزرگان ما هم، کلام الله مِن ناحیه الله می‌شود. پس دعا هم من ناحیه الله است منتها تفضّل و محبّت و بزرگواری کرده اجازه داده ما دعا را به نام خودمان تمام کنیم. لذا بیان می‌کند قرآن نازل من ناحیه الله است و دعا قرآن صاعد است، باید صعود کند. نازل است از این باب که ما درک کنیم و صاعد است از این باب که باید درخور شأن ذوالجلال و الاکرام باشد. این‌ها نکات بسیار مهمّی است.


لذا یکی از مطالب ماه مبارک رمضان در ضیافت الله، دعاهای بسیار زیاد این ماه است. از ادعیه کوتاه و دعاهای روز که دعای روز اوّل، دعای روز دوم، دعای روز سوم الی آخر گرفته تا ادعیّه مشترکه بعد از هر صلاه «یا علی یا عظیم» و «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» و «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» و امثالهم و تا دعاهایی که از باب روز یا لیل است که انسان، تمام ساعات را با کلام با خدا شروع کند. درباره قرآن خواندن هم که بیان شده یک آیه آن ،ختم قرآن است که معمولاً اولیاء با همه مشغله و همه کارها مطالبشان شروع می‌کردند به جای خواندن یک جزء، هر روز دو، سه جزء و بعضی بیشتر می‌خواندند. یکی از این دعاهای شریفه هم همین دعای ابوحمزه است.


همه خلق، در معرفتند


جلسه گذشته نکاتی را در باب این که همه چیز در باب دعا من ناحیه الله تبیین می‌شود، عرض کردیم و گفتیم گرچه برای هر دعایی یک مضمون و مطلبی تبیین کردند امّا اسّ و اساس و وجه مشترک همه دعاها اظهار عجز انسان است...  ادامه مطلب ...