طی تماسی با علیرضا عاقل زاده که دانش آموخته سینما و فعال حوزه فیلمسازی می باشدمطلع شدیم قرار است آخرین فیلم خود را به نام به خانه بر می گردیم که فیلمنامه آن نوشته خودش و محمد علی سلیمان تاش است را کارگردانی کند.این فیلم که به طریقه سینمایی ساخته خواهد شد پیوند جوانان با روحانیت را پیگیری خواهد کرد.
همچنین وی یاد آور شد کتاب آشنایی بااصول وروشهای نقد ،تجزیه و تحلیل آثار هنری و ادبی که حاصل مطالعات و تحقیقات و تجارب وی در زمینه ادبیات و هنر های چند گانه می باشد را در دست تالیف دارد. وی گفت ویژگی این اثر که به سفارش سازمان بسیج هنرمندان کشور می باشد تجزیه و تحلیل آثار ادبی- هنری را از زاویه هرمنوتیک مورد بررسی قرار خواهد داد .در تعریف تحلیل هرمنوتیک آمده است آنچه از اثر مفهوم شود، نکتهای لطیف و باریک است که در عناصر بصری ،شنیداری یا کلام منظوم و منثوم گنجانیده می شود. به عبارتی دیگر، مفهوم را مجموعهای از واژه ها یا عناصر بصری یا شنیداری میدانند که با هم یا به کمک یکدیگر مبین اندیشه بخصوصی میگردند و یا مضمونی را ایجاد میکنند.
شهرستان دماوند، در شمار معدود شهرستانهایی است که با شاهنامه فردوسی آمیخته شده است و اسطورهای ترین شهر در میان شهرهای استان تهران به شمار میرود.
به گزارش برنا، دماوند با جمعیتی نزدیک صد هزار نفر از شمال با استان مازندران، از شرق با شهرستان فیروزکوه، از جنوب با سمنان و از غرب با لواسانات و تهران همسایه بوده و از دو بخش مرکزی و رودهن تشکیل شده است.
دماوند از معدود مناطقی است که نام آن آمیخته با فرهنگ اساطیری مردم این مرز و بوم، پیوسته در اذهان جاری شده و مظهر آزادی و در بند کردن ظلم و بیداد ضحاکی، به دست کاوه آهنگر بوده است. به جرأت می توان گفت، کمتر ایرانی است که عظمت قله دماوند، او را شیفته خود نکرده باشد.
یا علی ناز تورا می کشم از راه وفا
در گشا از کرمت سوی نگاه بحر صفا
من مسکین دلخوشم در گذرم درب توراست
بنوازم بدرت دست دراز از تو شفا
گر به محنت آن نگین پادشاهی می دهی
من گدامنت کش آن محنت بی درد و جفا
از چه بی تو دست یاری از کسان و ناکسان
زانکه سلطان دعا حاجت کند از بن قفا
ای حقیر شرم کن از قبل و کنون بی علی
که علی نور و علی راه وعلیست ژرفا
|
ژان لوک گدار: سینما تمام شده است !
ژان لوک گدار که با آخرین ساختهاش با نام «سوسیالیسم» سال گذشته در جشنواره فیلم کن حضور یافت، اعلام کرد: «من دیگر یک کارگردان مولف نیستم. نه تنها من، هیچ فیلمساز دیگری نمیتواند مولف باشد.»
«ژان لوک گدار» ـ کارگردان نامدار سینمای جهان و از پیشگامان «موج نو» سینمای فرانسه ـ اعلام کرد: با وجود فنآوریهای جدید امروزی، وی دیگر خود را یک کارگران مولف نمیداند.
به گزارش ایسنا ژان لوک گدار که با آخرین ساختهاش با نام «سوسیالیسم» سال گذشته در جشنواره فیلم کن حضور یافت، اعلام کرد: «من دیگر یک کارگردان مولف نیستم. نه تنها من، هیچ فیلمساز دیگری نمیتواند مولف باشد.»
به گزارش خبرگزاری رویترز، خالق فیلم «ازنفس افتاده» افزود: «ما زمانی باور داشتیم که کارگردان مولف بودیم، اما اشتباه بود. چون به واقع هیچ ایدهای نداشتیم. سینما دیگر تمام شده و متاسفانه هیچکس به دنبال کشف آن نیست. باوجود تلفنهای همراه و فنآوریهای دیگر، همه مردم امروزه یک کارگردان مولف شدهاند.»«ژان لوک گدار» روز سوم دسامبر سال 1930 از یک خانواده ثروتمند سوییسی در پاریس متولد شد. پدرش پزشکی فرانسوی بود که شهروندی سوییس را پذیرفته بود و مادرش دختر یک بانکدار بسیار متمول بود.
گدار در پایان دهه 40 از دانشگاه سوربن در رشته نژادشناسی فارغالتحصیل شد؛ اما علاقهاش به سینما موجب شد تا بههمراه گروهی از دوستان جواناش چون «کلود شابرول»، «فرانسوا تروفو» و «اریک رومر» به جستوجو درباره قابلیتهای نهفته سینما بپردازند. آنها ماهنامه سینمایی بهنام «لاگازت دو سینما» راهاندازی کردند که البته فقط برای پنج ماه منتشر شد.
در دهه 50 گدار چند فیلم کوتاه داستانی با کمک دوستان منتقدش در نشریه معتبر «کایه دو سینما» ساخت. وی در سال 1958 با فیلم سیاه و سفید «شارلوت و دوستاش» نشان داد که برای ساخت فیلم بلند آماده است.
اولین فیلم بلند داستانی گدار «از نفس افتاده» بود که در سال 1959 براساس داستانی از فرانسوا تروفو ساخت. این فیلم با بودجهای اندک و با کمک کلود شابرول ساخته شد که از بنیانهای «موج نو» سینمای فرانسه شناخته میشود.
دهه 60 پربارترین دوره زندگی گدار بود و او در این دهه هرسال بهطور میانگین دو فیلم ساخت، فیلمهایی که بسیاری از آنها با گذشت زمان ارزش بیشتری یافتند.
«سرباز کوچک» دومین فیلم گدار بود که در آوریل 1960 ساخته شد، اما مقامات دولت فرانسه مانع نمایش آن شدند و سه سال بعد پروانه نمایش آن را صادر کردند. داستان فیلم درباره جنگهای آزادیبخش الجزایر است و در سوییس اتفاق میافتد. این فیلم اولین همکاری میان گدار و «آنا کارینا» بود که به زناشویی آنها انجامید.
گدار پس از آن فیلم «زن، زن است» را در سال 1961 ساخت و یک سال بعد فیلم تحسینشده «زیستن زندگیاش» را ساخت که از پیچیدهترین و موفقترین فیلمهای اولیه گدار محسوب میشود.
با فیلم «تفنگداران» در سال 1963 گدار باردیگر مخالف خود را با پدیده جنگ ابراز کرد. «بیزار» محصول 1963 اولین فیلم پرهزینه گدار بود که بازیگرانی چون «میشل پیکولی» و «جک پالانس» در آن نقشآفرینی داشتند.
در سال 1964 گدار فیلم «یک زن شوهردار» را ساخت که به گفته خودش «پژوهشی در زندگی زن است که در زیر فشارهای زندگی دیگر نمیتواند خودش باشد.
اما یکی از معروفترین ساختههای گدار در سال 1965 با نام «آلفاویل» به پرده سینماها آمد و متعاقب آن فیلم «پیروی دیوانه» ساخته شد.
از دیگر شاهکارهای سینمایی وی میتوان به فیلمهای «مذکر، مونث» (1966)، «شهوت» (1982) و «نام کوچک؛ کارمن» (1984) اشاره کرد.
آکادمی اسکار سال گذشته به پاس یک عمر دستاورد سینمایی قصد تقدیر ویژه از گدار را داشت، اما این کارگردان سرشناس از حضور در مراسم اعطای جوایز خودداری کرد.
آکادمی اسکار در بیانیه خود درباره این کارگردان سرشناس آورده است: «گدار پس از پنجاه سال همچنان در حال نگارش و کارگردانی است و گاها فیلمهای جنجالی ساخته است که شهرت او را بهعنوان یکی از مدرنگراهای تاریخ سینمای جهان به ثبت میرساند.»
گدار درباره علت حضور نیافتن در این مراسم گفت: «از خودم پرسیدم مقامات آکادمی اسکار کدام یک از فیلمهای مرا دیدهاند. آیا آنها اصلا سینمای مرا میشناسند؟ این جایزه هیچ معنایی برای من ندارد.»
گدار طی چهار دهه فعالیت سینمایی موفق به کسب جوایز معتبری شده است که دو خرس نقرهای و یک خرس طلای جشنواره برلین، شیر طلا، جایزه هیات داوران و شیر طلای افتخاری جشنواره ونیز از مهمترین آنها هستند.
وی که پنج بار نامزد جایزه نخل طلای کن بوده است، در سال 1978 جایزه افتخاری سزار فرانسه را دریافت کرد، در سال 2007 جایزه یک عمر دستاورد سینمایی آکادمی فیلم اروپا را گرفت و در سال 1995 یوزپلنگ افتخاری جشنواره لوکارنو به وی اعطا شد.
گدار در سال 1986 جایزه بهترین فیلم خلاقانه جشنواره روتردام را دریافت کرد و در سال 2004 جایزه بهترین فیلم سال را از جشنواره سن سباستین گرفت.
نکته مهم :(نظروبلاگ)
آقای ژان لوک گدار به عنوان یکی از طلایه داران سینمای غرب به دلیل نگاهش به سینما که آن را هدف می داند ،سینما را به ذات خود سینما قبول دارد ،یعنی مولف از نظر وی فیلمسازی است که با رویه فرمالیستی اثر فکر و ارده مخاطبین را تسخیر کند و آنها را مورد سورپرایز فرهنگی قرار دهد.
جالب اینجاست که آقای گدار دچار یک اشتباه تاریخی شده وفراموش کرده که سینما وسیله تفکر فیلمساز بوده و از این راه به نشر اعتقاداتش می پردازد که البته باعث فرهنگ سازی جوامع بشرنیز شده. پس می توان نتیجه گرفت ستاره مولف در سینما هنوز می درخشد چرا که مولف بودن در نگاه و نوع اعتقاد فیلمساز نسبت به زندگی و محیط پیرامونی وی است وصد البته نگاه فرمالیستی اثر منبعث از رویکرد ونگرش محتوایی فیلمساز است.
نکته مهم دیگر اینکه فیلمسازان برجسته غربی که تاریخ سینما را به عناوین رنگین خود تاکنون به ثبت رسانده اند به دلیل عدم استراتژی جدید و مناسب حال بشر امروز دچار توهم ایده و سوژه شدند و ظاهرا قادر به اداره مخاطبین میلیاردی عصر حاضر نیستند این فرصتی طلایی است که فیلمسازان جوامع غیر غربی بخصوص ایرانی از این نقطه ضعف حریف استفاده کرده و اعتقادات راستین و نجات دهنده ،مخاطب میلیاردی را متوجه حقایق مادی و معنوی عصر نوین نمایند.