یک اندیشکده آمریکایی با اشاره به نامه اوباما به رهبر معظم انقلاب عنوان کرد که این کار باعث تحقیر بیشتر آمریکا شد.
به گزارش اشراف، اندیشکده بروکینگز در یادداشتی به قلم سوزان مالونی کارشناس مسائل حوزه ایران در مرکز مطالعات خاورمیانه این مؤسسه نوشت: در حالی که چند هفته بیشتر تا ضربالاجل مذاکرات هستهای باقی نمانده و شکافهایی بزرگ همچنان بین طرفین وجود دارد، بنا بر گزارشها رئیسجمهور «باراک اوباما» ماه گذشته درخواستی کتبی از رهبر معظم ایران «آیتالله خامنهای» داشته است. این کار نشان از سوء فهمی عمیق درباره رهبری ایران است و احتمالاً بهجای اینکه راهحلی برای موضوع هستهای ایران و سایر اهداف آمریکا در خصوص ایران باشد مانعی بر سر این راه خواهد بود. اگر خبرها درست باشد این نامه از آیتالله «خامنهای» میخواهد در عوض همکاری دوجانبه برای مقابله با داعش بر سر مسئله هستهای کنار بیاید. این چهارمین بار است که «اوباما» علاوه بر نامهنگاریها میان او و رئیسجمهور «حسن روحانی»، به «آیتالله خامنهای» نامه نوشته است.
■ در سطح تاکتیکی نامه «اوباما» به آیتالله «خامنهای» در این مقطع ناعاقلانه به نظر میرسد ■
این وضعیت در تاریخ روابط ایران آمریکا پس از انقلاب بیسابقه بوده است. دو کشور از آوریل ۱۹۸۰ فاقد روابط دیپلماتیک بوده و قبل از شروع مذاکرات در قالب ۱+۵، بهمنظور بستن راه ایران برای رسیدن به سلاح هستهای، مذاکرات مستقیم اندکی داشتهاند. هرچند در مواجهه با یکی از جدیترین بحرانهای جهانی، مذاکره مستقیم بیشتر قطعاً مثبت است؛ اما اهمیت تکنیکها و تاکتیکها در این مورد خاص بیش از سایر چالشها، مواردی که متعارفترند و زمینه فهم مشترک یا حداقل آشنایی بیشتری وجود دارد، است. بدین ترتیب برای نمونه اینکه ارتش آمریکا آشکارا از مقامات عراقی برای وساطت در خصوص مسائل مرتبط با عملیات ضد داعش استفاده میکند که تهران مستقل از ائتلاف به رهبری آمریکا از طریق نایبانش در عراق حضور دارد. بااینحال در سطح تاکتیکی نامه «اوباما» به آیتالله «خامنهای» در این مقطع ناعاقلانه به نظر میرسد.
■نگاه منفی رهبری ایران به آمریکا ■
قبل از هر چیز این نامه امکان واقعی افزونتری در پیشرفت بیشتر در مذاکرات هستهای یا سایر ابعاد روابط ایران – آمریکا، ایجاد نمیکند. از این گذشته تنها یک ناظر بیاطلاع و خام مسائل ایران فکر میکند که یک درخواست شخصی از سوی «اوباما» بتواند نظر مثبت رهبر معظم را جلب کند. بیاعتمادی و بیزاری «آیتالله خامنهای» نسبت به آمریکا یکی از ارکان دائمی سخنرانیهای عمومی وی در طول ۳۵ سال جمهوری اسلامی بوده است. وی دائماً تأکید میکند که آمریکا به دنبال تغییر حکومت در ایران و دامن زدن به بحران هستهای است. این نظرات گذرا و مقطعی نبودهاند. ضدیت با آمریکا یک اصل اساسی برای «آیتالله خامنهای» بوده است، در مرکز جهانبینی او قرار دارد و با تملق – بهخصوص تملقهای دشمن اصلیاش- تغییری نمییابد.
■موقعیت آمریکا و ایران در مذاکرات و صحنه بینالمللی ■
درخواست «اوباما» از بالاترین قدرت ایران در این بافتار و در مقطع حساس دیپلماسی هستهای بهعنوان یک التماس– و بهعنوان صحه نهادن بر ضعف و نومیدی آمریکا در برابر موقعیت برتر ایران – تفسیر میشود. این کار با توجه به توانمندیها و نفوذ بینالمللی متفاوت دو کشور ناعاقلانه به نظر میآید؛ اما ایران نیاز بیشتری برای خروج از بنبست هستهای دارد؛ چراکه ایران به مذاکرات، برای رفع تحریمهایی که صادرات نفتش را مختل کرده و این کشور را از دستیابی به داراییهایش در بانکهای خارجی محروم کرده، نیاز دارد.
■ نشانه برتری ایران نسبت به آمریکا ■
اما تهران از دیرباز به دنبال متقاعد ساختن خود و بقیه دنیا بهگونهای دیگر بوده است. «آیتالله خامنهای» در سخنان خود همواره تصریح کرده که آمریکا در برابر قدرت برتر ایران در حال عقب نشینی است؛ وی اخیراً گفته است «دلیل اینکه ما قویتر هستیم این است که { آمریکا } قدمبهقدم در تمامی زمینههایی که ما و آمریکاییها در آن در حال رقابت بودهایم در حال عقبنشینی هستند؛ اما ما گامی به عقب نمیگذاریم و بلکه به سمت جلو پیش میرویم. این نشانه برتری ما نسبت به آمریکاست». علاوه بر این دستاویز اخیر «اوباما» – یعنی نشان دادن اشتراک منافع بین تهران و آمریکا در نبرد با پیکارجویان افراطی سنی- نیز دردی را دوا نخواهد کرد. واقعیت این است که هیچکدام از طرفین نبرد با داعش را بر دیپلماسی هستهای اولویت نمیبخشند؛ چنانکه این امر با این واقعیت آشکار شده است که دیپلماتهای ایرانی میخواهند از این امر برای کسب امتیازات هستهای بیشتر از آمریکا استفاده کنند.
■ نامه اوباما باعث تحقیر بیشتر آمریکا شد ■
از سوی دیگر سیستم امنیتی ایران با قدرت، مشارکت در عملیات به رهبری آمریکا را رد کرده است و ترجیح میدهد مشی خود را (که احتمالاً درست هست) که تهران و نایبانش دست برتر را در عراق و سوریه دارند، دنبال کند. درنتیجه سناریوی محتملی وجود ندارد که در آن نامهای از سوی رئیسجمهور آمریکا به آیتالله «خامنهای» باعث انعطاف بیشتر ایرانیها در خصوص برنامه هستهای، برنامهای که حکومت ایران بهای سنگینی برای حفظ آن پرداخته است، شود یا اینکه موجب حصول توافق هستهای شود. بلکه برعکس – این نامه باعث تحقیر بیشتر آمریکا از سوی آیتالله «خامنهای» میشود و عزم دیرین او برای کسب حداکثر امتیازات از جامعه جهانی را جزم میکند، و در شرایطی که آمریکاییها باید جدیتر باشند میتواند به موضع آمریکا آسیب برساند. افشای این نامه جایی دیگر نیز به ضرر «اوباما» تمام شد. این امر باعث تشدید تنشها میان آمریکا و متحدان منطقهایاش شد؛ متحدانی که کمک آنها برای تقویت مخالفین سنی داعش بسیار ضروری است.
■تأثیر این نامه در موقعیت متزلزل «اوباما» ■
این امر همچنین در خانه نیز، در بدترین زمان ممکن، به زیان او تمام شد؛ با توجه به اینکه نتایج انتخابات میاندورهای از کسب اکثریت دو مجلس توسط جمهوری خواهان حکایت دارد. از سوی دیگر رقبای «اوباما» در کنگره به دنبال قانونی در خصوص ایران بودهاند که میتواند تلاشهای دیپلماتیک دولت را با مشکل مواجه کند. این نامه ممکن است – بهغلط- بر تئوریهای مضحک پیرامون اتحاد سری ایران و آمریکا را صحه بگذارد. تصورِ منطقی که «اوباما» را برای نوشتن آخرین نامه ترغیب کرد جز بیکفایتی مطلق در فهم سیستم سیاسی ایران ممکن نیست؛ و بااینحال این با بیکفایتیای که پیشتر دولت آمریکا در جریان دو بازدید «روحانی» از نیویورک، برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، از خود نشان داد– یعنی توسل زننده به ارتباطات شخصی به امید پیشبرد دیپلماسی دوسویه-، سازگار است.
«اوباما» نخستین رئیسجمهوری نیست که بهغلط گمان میکند که میتواند بر مناقشات جهانی از طریق نیروی کاریزمای خود فائق آید – برای مثال رئیسجمهور «جرج دبلیو بوش» گفت من در چشمان «ولادیمیر پوتین» رهبر روسیه نگاه کردم و روح او را لمس کردم؛ اما «اوباما» نخستین رئیسجمهوری است که با اعتماد کاذب به قدرت نوشته خود یک توافق کنترل تسلیحاتی را در آستانه به نتیجه رسیدن را به خطر میاندازد.