گزیده ای ازسخنرانی حضرت آیت الله روح الله قرهی(مد ظله العالی)
در دومین شب از جشن بزرگ نیمه شعبان المعظم
زمانی که دنیای بشر، حسنه خواهد شد
در جلسه شب گذشته بیان کردیم: آنچه ذوالجلال و الاکرام در هبوط انسانی قرار داد، برای این که انسانها یله و رها نباشند، هادیان الهی بود. امّا این هادیان الهی، فقط یکی از ستونها است و تا امّتی نباشد، طبعاً هادیان الهی نمیتوانند آنچه را مدّنظر ذوالجلال و الاکرام است، محقّق کنند.
لذا تنها حلقه وصل، همان تبعیّت است، «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»[1] که اگر این حلقه وصل میان امام و امّت شکل گیرد، صد در صد آرامش و امنیّت به وجود میآید و جامعه بشری به جایی میرسد که دیگر دنیای او، دنیای حسنه خواهد بود، «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»[2].
پس معلوم میشود همه این مطالب در نکته بسیار مهم «تبعیّت» نهفته شده و بشر معالأسف از روز نخست فراموش کرد که این مطلب بسیار جدّی است و نفع تبعیّت صد در صد برای خود اوست و دنیایش جسنه میگردد. اولیاء خدا و بزرگان در مباحث اخلاقی و یا کلامی فرمودند: هر کسی دنیایش، دنیای حسنه نشود؛ بدانید که آخرتش هم حسنه نخواهد بود.
اتّفاقاً مصداق این دنیای حسنه، همین است که اگر از امام تبعیّت شود، همه مشکلات و آنچه عامل خطاهای بشری است(خطای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، فردی و ...) از بین میرود. همانطور که در جلسه گذشته بیان کردم، یکی از اسامی دنیا در زمان ظهور حضرت، جنّت الصّغری است. یعنی در زمان حضرت، بهشت در زمین به وجود میآید. وقتی عدالت گسترش پیدا کرد، بهشتی در دنیاست.
خیلی جالب است، بزرگان ما، اعاظم ما، از جمله ابوالعرفا، حسب فرمایش شیخنا الاعظم تبیین فرمودند که در آن زمان، حداقل عمر صد سال است و بعضا پانصد سال است! - البته روایات هم طولانی شدن عمر را تبیین کردند، امّا میزان آن را نفرمودند - یعنی عمرها به عمرهای حقیقی برمیگردد. چون وقتی امنیّت اقتصادی و اجتماعی و ... وجود داشته باشد، دیگر استرسها از بین رفته و آرامش حقیقی به وجود میآید. در آن زمان، تولید، تولید صحیح و غذا، غذای مکفی و مفید است. یعنی تغذیه بشر، تغذیه صحیح است و همه این موارد در دولت مهدوی به وجود میآید.
هادیان الهی، علم خدا هستند و همه مطالبشان براساس علم و حکمت است. امّا معالأسف بشر این را تا به حال نفهمیده و این خیلی درد است. بشر میگردد که از طرق دیگر عدالت را گسترش دهد که هیچگاه به آن نمیرسد. در جلسه گذشته روایتی را از حضرت صادق القول و الفعل خواندم که فرمودند: خداوند اجازه میدهد حاکمان بیایند و بروند تا دیگر کسی نگوید: اگر ما بودیم، طیف، صنف و حزب ما میتوانست عدالت را گسترش دهد.
لذا نور در آیه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» هم نور ولایت و امامت و هدایت است که اگر بشر از روز نخست به این نور و هادیان الهی اقتدا میکرد، کارش به اینجا کشیده نمیشد و به چه کنم چه کنم نمیافتاد. امروزه دنیا پر از ظلم و جور است. این که تبیین میفرمایند، وقتی حضرت میآید «مُلِئَتْ قسطاً و عَدْلاً». عنوان حقیقی قسط به معنای برگشتن همه مطالب به جایگاه حقیقیاش، است که حتّی تغذیه بشر هم به سلامتش بازمیگردد. آنچه به نام بیماریهاست، همه از بین میرود. البته اینها از باب معجزه نیست، بلکه از باب صحّت تبیین شیء به جایگاه خودش است. مهمتر از همه اینها هم تبعیّت همه مردم از امامی است که در سایه تبعیّت از او دیگر خوف و حزنی نیست، «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون». خوف اقتصادی، خوف صحّت دنیایی و ... دیگر در میان نیست.
جنّت در ایران است!
لذا اسّ و اساس این است که مردم برسند به این مطلب که بدانند همه این مطالب در سایه تبعیّت ایجاد میشود. ولی...
یک گروه هستند که باید در دولت مهدوی آقا جانمان، نقش ایفا کنند، ولو به سربازی. آن گروه قبل از ظهور برای حکومت آقا جان زمینهسازی میکنند، همانطور که در روایت جلسه گذشته بیان کردیم که فرمودند: «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِ یَعْنِی سُلْطَانَهُ».روایتی را بیان کنم که در کتب اهل جماعت هم آمده و ابنتیمیّه هم نمیتواند منکر آن شود ولی به اشتباه میگوید: منظور همین مکه و مدینه است، در حالی که اگر منظور حضرت، مکه و مدینه بود، میفرمودند: مِن ههُنا، یعنی از اینجا امّا اینگونه نفرمودند. بلکه حضرت فرمودند: «الجنة فی المشرق»، بعد برای این که مردم بدانند، آیه شریفهای از سوره انعام را تلاوت میکنند: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُون». آیا کسی که مرده بود و او را زنده گردانیدیم و برای او نوری قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، به کسی میماند که در تاریکیهاست و از آن خارج نمیشود؟! حضرت دستی به کتف سلکان محمّدی زدند و فرمودند: «النور من هذا الرجل» نور از این است. بعد فرمودند: «الجنة فی الفارس» جنّت در ایران است.
لذا در اینجا حضرت بالصراحه بیان میکنند که این نور حقیقی سبب میشود که بهشت در دنیا به وجود بیاید و آن، از طرف ایران است.
اعراب برای نزول قرآن جنگیدند و ایرانیان برای تأویلش میجنگند!
منتها ما بحثمان اینجاست که چطور میشود از طرف ایران باشد؟ چرا همه باید رو به سوی ایران آورند؟ اینها مطالبی است که انشاءالله با توجه به روایات عنوان میکنیم. امّا اساتید و معلّمان و دانشمندان ما باید در این زمینه کار کنند. ما معالأسف بعد از سی و شش سال از پیروزی انقلاب، هنوز نفهمیدیم آن حلقهای که برای ایران تبیین شده، کجاست و بنده به فضل الهی مقداری از آن را بیان خواهم کرد.
وجود مقدّس امیرالمؤمنین میفرمایند: میبینم از ایران کسانی میآیند که شما را به حقیقت قرآن دعوت میکنند. شما با آنها برای تنزیلش جنگیدید و آنها برای تأویلش با شما میجنگندند.
یا این که حضرت در جایی دیگر فرمودند: میبینم در همین مسجد کوفه چادرهایی زده میشود و ایرانیان میآیند و شما که آنها را به نزول قرآن دعوت کردید، آنها به شما حقیقت قرآن را یاد میدهند.
این نقش کلیدی بر سر تأویل و حقیقت قرآن و کتاب الهی که قانون هدایت بشر است، چیست؟ «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین». البته این کتاب هدایتگر همه انسانهاست «هدی للناس»، امّا یکی از خصوصیّات تقوا - که فرض است ائمه جمعه در یکی از خطبهها مردم را به آن دعوت کنند - این است: تقوا محقّق نمیشود إلّا با تبعیّت از امام.
لذا پیامبر عظیمالشّأن فرمودند: «لن یبرح هذا الدین قائما یقاتل علیه اصابة من المسلمین حتی تقوم الساعة و هم من اهل الفارس»، این دین همواره پابرجا خواهد بود و گروهی از مسلمانان تا قیامت، قیام میکنند و به خاطر آن، میجنگندند و آنها از اهل فارس هستند. فارس گاهی به عنوان خراسان یا قم و ... تبیین شده، لذا وقتی فارس را تبیین میکنند، یعنی ایران.
چرا به رهبر انقلابمان، امام میگوییم؟
این خصوصیّت در این است که قبل از ظهور، گروهی باید تبعیّت بین امام و امّت را به عالم نشان بدهند که خصایص این تبعیّت چیست و چه میکند؟ کما این که اوّل انقلاب، همین تبعیّت، عامل بسیار مهمّی برای پیروزی شد. یک امام هم بیشتر نبود.
همانطور که میدانید ایشان را حاج آقا روح الله خطاب میکردند. مراجع را هم که آیتالله العظمی میگویند. امّا چه شد که وقتی به ایشان امام گفتند، ایشان اعتراض نکردند و سکوت کردند؟ کما این که بعضی از خشک مقدّسها - که امیرالمؤمنین هم فرمودند همین دو گروه، کمر مرا شکستند: عالم متهتّک(عالم بیتقوا) و جاهل متنسّک (جاهلهای خشکمقدّس مآبی که فهم ندارند)- میگفتند: امام فقط برای معصومین باید عنوان شود و ... .
سکوت امام به این علّت بود که ایشان میدانستند باید این لفظ امامت به وجود بیاید. چرا بعضی بعد از امام، بای ان لفظ مبارزه کردند که بعضی عامداً بود و بعضی جاهلاً؟ اگر میتوانستند خود امام راحل را هم امام نمیگفتند و به جای آن، رهبر انقلاب عنوان میکردند. چون امام، بار دارد. بار امام این است: امّتی هستند که او امامشان است. رهبری و سیادت و قیادت، متعلّق به اجزاء یا احزاب است، امّا امامت متعلّق به جمع و کلّ است. مرد الهی، شیخ طوسی میفرماید: «إن للحزب جزء و للجزء قیادة و رأسه قائد و لکن الامام للامة و الامام للجمع و للکلّ لا للجزء»، امام برای جزء نیست، امام کلیّت قضیّه را دارد. یعنی یک طرف امام، به عنوان هادی الهی و یک طرف دیگر، همه، امّت هستند. امّا وقتی قیادت شد، میتواند قائدهای مختلف و سرپرستیهای جزئی باشد. امّا همه تحت سیطره امام هستند و هیچ احدی ولو به ظاهر عالم ربّانی باشد، نمیتواند از سیطره امام خارج شود و باید او هم از امّت باشد، گرچه مقامش، مقام رفیعی در بین امّت است.
کما این که وقتی وجود مقدّس امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امام بودند؛ سیّدان شباب اهل الجنة، امامین همامین، الحسن و الحسین(علیهما السلام) هم که امام بالقوه بودند، در مقابل امیرالمؤمنین، امّت بودند. وقتی امام حسن امام میگردند، امام حسین از امّت ایشان محسوب میشوند.
لذا علّت این هم که برای دوران قبل از ظهور بیان میشود: «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِ یَعْنِی سُلْطَانَهُ»؛ این است که این بحث امامت و امّت را به تبعیّت تمرین کنند. پس امام برای واژه امام ومعترض نشدند. در حالی که وقتی در نجف اشرف رساله ایشان را چاپ کردند - که پول آن را هم خودشان قبول نکردند بدهند و یک نفر بانی شده بود - ایشان گفتند: میخواهند چه چیزی بر روی آن بزنند؟ یک جلد آوردند و ایشان دیدند نوشته: سماحة آیت الله العظمی السیّد روح الله الموسوی الخمینی زعیم حوزة العلمیّه! امام تا این را دیدند، فرمودند: بروید این را عوض کنید. گفتند: آقا! چاپ شده، فرمودند: بیخود چاپ شده، باید عوض شود. مگر من زعیم حوزه هستم؟! زعیم، آقای حکیم در نجف است، چه کسی گفته من هستم؟! سریع این را عوض کنید. وقتی میبرند این را عوض کنند، مسئول چاپخانه تعجّب میکند و میگوید: ما برای همه مراجع این را زدیم و هیچ کدام اعتراض نکردند، این سیّد کیست؟!
امّا امام چرا در اینجا سکوت کرد؟ امامی که فرمودند: اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از این است که رهبر بگویید. امامی که میفرمایند: رهبر ما آن نوجوان سیزده سالهای است که نارنجک به کمر خود میبندد و به زیر تانک دشمن میرود و ... . امّا با این حال، ایشان راجع به لفظ امام سکوت کردند. دلیل این است: ایرانیها باید این زمینه حکومت را درست کنند و اتّفاقاً اوّل انقلاب همین شد و به واسطه همین امام و امّت، فتنههایی که بود، رفع شد.
حتماً حوادث اوّل انقلاب ار مطالعه کنید، کردستان غوغا شد، سیستان و بلوچستان هم همینطور. در تبریز هم خلق مسلمان شکل گرفت. در خوزستان خلق عرب بود. ایران رفت که تکه تکه شود. یادم نمیرود که مرحوم ابوی فرمودند: یکی از آقایان خیلی ناراحت بود، گفت: ای کاش انقلاب نمیشد، من میترسم اصل این کشور هم تکه تکه شود. من به او گفتم: خیر، آن کسی که این انقلاب را پیروز کرده، خودش هم بلد است نگاه دارد، نگران نباش. لذا عزیزان! جنگ تحمیلی یادمان نرود. منافقین و به ظاهر فداییان و پیشگامان یادمان نرود. حوادث آمل یادمان نرود. یک کسی در لباس مرجعیّت (سید کاظم شریعتمداری) آن طور در مقابل امام ایستاد. همه اینها با همان بحث امام و امّت که امام یک اشاره میکردند، تمام میشد. جنگ یادمان نرود. شعار این بود: اماما! اماما! از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن. این خصوصیّت امامت و امّت تابعه است که نه تنها اجازه نمیدهد، بلکه بر همه فتن که در آن کتاب معالم الفتن - که فتنههایی را که در ایران به وجود میآید، بیان میکند که اگر وقت شد، یکی از آنها را بیان میکنم - بیان شده ، به لطف پروردگار عالم غالب میآید.
امّا دشمن وقتی این را فهمید، دیگر در مورد امام نمیتوانست کاری کند، امّا بعد از امام، آمدند گفتند دیگر ما از این به بعد لفظ امام نمیگوییم. یک مشت احمق و یا معاند میگفتند: امام، یکی بود. عجب! پس خوب بود که بعد از امیرالمؤمنین دیگر به بقیه امام نگویند! مگر ما امام معصوم خواستیم؟! در نماز جماعت هم امام جماعت عنوان میشود. یعنی میخواهند کوچکترین جماعت را به امامت وصل کنند تا به آن امام کلّ برسد. ما که امام معصوم نمیگوییم. لفظ امامت بار دارد.
این را دشمن خوب فهمید. الآن همین پادشاه جدید سعودیها مطلبی را به شورای فتوا و حاکمیّت پیشنهاد داده که لفظ ملک را بردارند و او را به لفظ امام خطاب کنند. میدانند امامت بار دارد و دنبال این قضیّه هستند.
لذا این لفظ را به ظاهر در کشور ما گرفتند. گرچه در عمل، مردم ما در آن فتنی که بود، به خوبی نجات نشان دادند که به بحث امام و امّت پایبند هستند و در قضایای فتنه 78 و 88 و فتنه بعضی از آقایانی که أنا رجل میگفتند، وفاداری خود را به امام امّت نشان دادند و گفتند: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند.
عملی کردن الگوی امام و امّت در ایران و زمینه ساز شدن برای ظهور
امّا این قضیّه امام و امّت فقط برای ما نیست، وقتی این زمینه تبعیّت به وجود آمد، دنیا میفهمد باید به این سمت و سیاق حرکت کند.
کما این که در این کنگره بیداری اسلامی، دو سال پیش، آقای دکتر یونس حفیّ مصری سخنرانی میکنند و برخی از جملات ایشان این بوده: پیروزی این انقلاب به واسطه امامت یک مردی بود که آن مرد، نشان داد که باید مردم را امّت واحده کرد، بعد آیه شریفه امت واحده را میخواند و بعد میگوید: امروز هم من سنّی میگویم امام یکی است و آن امام خامنهای است و تا این امامت و امّت در جهان اسلام باشد، صهیونیست پیروز نخواهد شد.
یعنی چنین کسی هم میگوید: من هم تابع هستم. امّا بعضی در داخل طور دیگری عمل میکنند!
لذا مهم این است که این تبعیّت به وجود بیاید، به خصوص در بین ایرانیان. البته یکی عدّه میخواهند جلوی این کار را بگیرند. الآن انتخابات مجلس و خبرگان در راه است و میخواهند حالت تفرقه را ایجاد کنند. هشیار و بیدار باشید.
اگر تبعیّت باشد، پیروزی به وجود میآید. شما فکر میکنید چرا دشمن در مصر، بعد از پیروزی این اختلافها را به وجود آورد؟ این در حالی بود که خطبه عربی امام المسلمین آنها را بسیار تحریک کرد، طوری که دست به دست میچرخید. امّا بعد آمدند این امامت را گرفتند و گفتند: خیر، او رهبر جمهوری اسلامی ایران است و مرسی که واقعاً نفهم بود، چنین وضعی را دامن زد. البته الآن متوجّه شده و چندی پیش از زندان به یکی از همین مفتیهای مصر از دانشگاه الازهر پیام داده بود که من اشتباه کردم، بدانید سعودیها خائنترین هستند و به من خیانت کردند. امّا همین مرسی اوّل برای نشان دادن وابستگی خودش به سمت وهابیّت رفت؛ چون اخوان المسلمین از وهابیّت تأمین میشد. لذا اوّل جایی که رفت، پیش همان ملک عبدالله رفت. به ایران آمد، گفت اگر برایت وقت بگذاریم ...، گفت: اصلاً من نمیخواهم به دیدن رهبر ایران بروم. امّا امروز میبینید چه شد!
لذا دشمن این را فهمیده و دارد بر روی این کار میکند. اگر حلقه تبعیّت بین امام و امّت درست شود، همه چیز درست میشود، خدا گواه است اقتصاد هم درست میشود. مگر آقا نفرمودند: اقتصاد مقاومتی؟! تبعیّت نمیکنند. چقدر راهکارهایی عجیبی اقتصاددانهای بزرگوار ما بیان فرمودند، چقدر راحت میشود، امّا بعضی نمیخواهند که واقعاً مهرههای دشمن هستند.
این که امام راحل فرمودند: نگذارید این انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان بیفتد، همین است. نامحرمان، کسانی هستند که جاسوس هستند و نااهلان هم کسانی هستند که حبّ دنیا دارند. امّا معالأسف به دست اینها افتاد. ما در قضیّه دوم خرداد دیدیم که آن جریان به ظاهر اصلاحات، همین افراد بودند. قرآن میفرماید: وقتی به اینها میگوییم فساد نکنید، میگویند: خیر، ما اصلاح طلب هستیم و فقط و فقط اصلاح میکنیم، در حالی که مفسدند و شعور ندارند، «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون»[3]. لذا دیدند چه کردند، 78 را به وجود آوردند، و فکر کردند اینجا شوروی سابق است و میخواستند مانند آنها باشند که موفق نشدند. چرا؟ چون امت آمد.
دیگر وقت گذشته، من به بحث یمن نمیرسم که بیان کنم، بحث زیبایی بود. امّا اینها هم باید تبعیّت کنند. بحرین باید تبعیّت کند. اگر از امام تبعیّت نکند، باز همین حالت است.
منتها چرا تبعیّت نمیکنند؟ دلیل این است در ایران خودمان بعضیها تبعیّت را به عنوان یک بحث کورکورانه میدانند و اینطور جا میاندازند که مگر میشود؟! ما دموکراتیک هستیم! جمهوری هستیم!
معلوم است وقتی این حالت تبعیّت به وجود نیاید، معلوم است که آنها میترسند. اسم نمیبرم، ولی یکی از همینها آمده و گفته بود: راستی راستی شما میخواهید با آمریکاییها یکجور تمامش کنید؟! گفتند: پس چرا این آقای ظریف با کری باید با هم باشند؟! اصلاً چه کسی گفته که باید این مسئله را به سمت وزارت امور خارجه ببرند؟! یک مسئله بسیار کوچک هستهای دو سال است که دارند بحث میکنند. قبلش همین آقایان میگفتند: همه چیز را گردن هستهای نیاندازید. حالا میبینیم دو سال است، بعد هم میبرند در سطح وزارت خارجه که قبح مذاکره با دشمن ریخته شود و یک عدّه هم که دارند قیام میکنند، بگویند: اینها در آخر رفتند با دشمن صلح کردند. ما که یک کشور کوچک هستیم. آمریکا میگوید: این بزرگتان بود که در آخر پای میز مذاکره با ما آمد و او را خوار و ذلیل کردیم. حالا شما که دیگر کوچک هستید و کاری نمیتوانید بکنید.
لذا باید تبعیّت باشد. هر کسی که تبعیّت نکرد، مراقبش باشید. خاک بر سر آن اصولگرایی که به ظاهر اسمش اصولگرا باشد ولی تبعیّت نکرده و خود را به دست نااهلان سپردند! تازه اگر نگوییم بعضی نامحرم هستند که هستند. ما ابایی نداریم، امور را به دست اینها سپردیم. راه، اینجاست، مقاومت، «فاستقم کما امرت». دشمن، دشمن است، «عدوی و عدوکم». از دشمن چیزی برنمیآید. امام المسلمین میفرمایند: مذاکرات مانند رینگ بوکس و تشک کشتی میماند، یعنی بالاخره یک نفر باید پیروز شود. بالاخره مساوی هم که بشود، به وقت اضافه کشیده شده و بالاخره یکی باید پیروز شود. امّا اینها میگویند: برد، برد. کدام برد برد؟! برد، خورد! میخواهیم آنها ببرند و بخورند. هشایر باشید! بیدار باشید! اگر این بار بیدار نباشید، مطالبی به وجود میآید که از علائم ظهور است و عاجزم که بیان کنم.
به خصوص بحث بعدی اینها همانطور که بیان کردم، فتنه اقتصادی است. میخواهند به قدری فشار بر مردم بیاورند که مردم قیام کنند، «الناس عبید الدنیا». وقتی فشار میآید، دیگر میگویند: رها کنید، این حرفها چیست؟! باید اینها را دقّت کرد.
لذا مهمترین مطلب این است که در این تبعیّت معلوم میشود که ایرانیان زمینهساز هستند. و الّا چرا باید ایرانیها باشند؟! چرا بقیه نیستند؟! برای این که ما از حضرت سلمان هستیم؟! خیر، اینها حرفهای عوامانه است. برای این که ایرانیها نشان بدهند که آن تبعیّتی که در کوفه از امیرالمؤمنین تبعیّت نشد و در حکومتداری، ایشان را که علم خدا بود، به ظاهر به زمین زدند و امیرالمؤمنین را در زمان سقیفه خانه نشین کردند و بعد از آن که به صورت ظاهر خلیفه شدند، چون امام که همیشه امام است، امّا وقتی ظاهرا حاکمیّت را به دست گرفتند، کاری کردند در آخر مجدّد معاوبه حاکم شود. از این باید ترسید و مواظبت کرد.
پروردگارا! ما را زمینهسازان حکومت آقا جانمان، حضرت حجّت قرار بده.
[1]. بقره/ 38
[2]. بقره/ 201
[3]. بقره/ 11 و12
برگرفته از سایت حوزه علمیه امام مهدی عج الله تعالی فرج الشریف