فتنه جدید هدیه 60

(خبرویژه)

جام جم آنلاین: ابعاد جدیدی از برنامه مشترک سرویس های اطلاعاتی بیگانه و ائتلاف فتنه و ضد انقلاب محارب توسط یک منبع مهم مقاومت اسلامی لبنان افشا شد.

یکی از دیپلماتهای فعال کشورمان که خواست نامش فاش نشود اعلام کرد: بر اساس اخباری که به دست یکی از گروههای اصلی مقاومت اسلامی در لبنان رسیده است، آمریکائیها با همکاری برخی از کشورهای وابسته و تعدادی از هم پیمانان خود و نیز با جلب همکاری اطلاعاتی – عملیاتی تعدادی از گروههای ضد انقلاب و بخشی از عوامل فتنه 88 ، درصدد اجرای سناریوی عملیاتی موسوم به «هدیه 60» هستند.

وی اضافه کرد: بر مبنای این سناریو ، دولت آمریکا با همکاری دولت های فرانسه، انگلستان ،‌رژیم اشغالگر قدس و یکی از کشورهای مرتجع حاشیه جنوبی خلیج فارس و با ماموریت محوله به ائتلاف فتنه و ضدانقلاب قصد دارد به زعم خود سناریوی تحریم «انتخاباتی - اقتصادی» ایران در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را محور فعالیت های ضد ایرانی خود قرار دهد.

ماموریت هایی از قبیل دمیدن در شیپور «مخاطرات تحریم اقتصادی آمریکا» و ترویج ضرورت «تحریم انتخابات مجلس» و القای نارضایتی و یاس مردم و بازآفرینی شگرد سوخته تقلب،‌از جمله مهمترین ماموریت های ائتلاف ضد انقلاب و فتنه گران می باشد.

 هم چنین ابلاغ شده است در ایام باقیمانده تا انتخابات مجلس ، گروه های مختلف اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور یک پیوند منسجم و سازمان یافته «اطلاعاتی – عملیاتی – رسانه ای» با همدیگر داشته باشند و در این زمینه ، بنگاه سخن پراکنی دولتی بی بی سی فارسی ، منسجم تر و قوی تر از مقطع فتنه 88 ، نقش هماهنگ کننده و پشتیبان را برای آنان ایفا نماید.

بعد از حمله ایران دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت

بزرگترین تحلیلگر سیاسی اسرائیل: طبیعتاً بعد از حمله ایران دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت

یدیعوت آحارونوت: اولین موشکی که از 'تل آویو' یا یک جنگنده به ایران اصابت کند، اسرائیل باید خود را برای دریافت بیش از 15 هزار موشک در عرض چند دقیقه آماده کند که طبیعتاً بعد از آن دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت، بلکه یک رژیم فلج باقی می ماند که غرب برای جابجا کردن آن باید از ویلچر استفاده کند.

 

به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز؛ خبرگزاری "النهرین" به نقل از روزنامه اسرائیلی "یدیعوت آحارونوت" خبر داد: «مسئولین اسرائیل از پایان دولتشان به دست ایرانی ها در صورت کوچکترین تجاوز به تاسیسات هسته ای این کشور وحشت دارند.»
به گزارش این خبرگزاری؛ «بزرگترین تحلیلگر سیاسی اسرائیل "ناحوم برنیاع" در روزنامه "یدیعوت آحارونوت" جمعه در یادداشتی راجع به نظر مسئولین اسرائیل درباره حمله یا عدم حمله ناگهانی به تاسیسات هسته ای ایران، به وحشت از پاسخ قاطع ایران در برابر چنین حمله ای اشاره کرد و پاسخ ایران را "ویرانگر" توصیف نمود.»
در یادداشت این روزنامه آمده است: «فرمانده ستاد ارتش اسرائیل "بنی گانتس" و رئیس موساد "تمیر باردو" و رئیس سازمان اطلاعات ارتش سرلشکر "افیف کوخافی" و "یورام کوهین" رئیس دستگاه امنیتی اسرائیل (شاباک)، با ایده حمله به ایران کاملاً مخالف هستند. تنها دو نفر از مسئولین سیاسی- نظامی اسرائیل یعنی "بنیامین نتانیاهو" و "ایهود باراک" طرح حمله به تاسیسات هسته ای ایران را تایید می کنند آن هم بدون در نظر گرفتن عواقب چنین حمله ای و پاسخ متقابل ایران.»
برنیاع در یادداشت خود نوشته است: «موضوع حمله احتمالی به ایران، بسیاری از دستگاه های امنیتی و فرماندهی حکومت اسرائیل را به خود مشغول و بسیاری از کشورهای خارجی را نسبت به حوادث بعد از آن نگران کرده است.»
وی افزوده است: «از طرفی شایع است که اگر اسرائیل این برنامه را عملی کند امکان تغییر خاورمیانه و یا حتی تغییر سرنوشت اسرائیل برای نسل های آینده حکومت یهود وجود خواهد داشت و از طرف دیگر عدم اتفاق نظر درباره مسئله حمله به ایران که موضوع روز اسرائیل شده است، سبب افزایش گمانه زنی ها در این باره می شود.»
"برنیاع" نوشته است: «فرماندهان امنیتی و سیاسی اسرائیل به 4 جبهه تقسیم شده اند؛

-  جبهه اول می گوید تاثیر چنین عملیاتی کم است و در عین حال پاسخ ایران بسیار دیوانه وار خواهد بود چراکه با موشکباران اسرائیل از داخل خاکش و از لبنان بوسیله حزب الله و از غزه به وسیله حماس، باعث خسارت های بی پایان برای اسرائیل خواهد شد.
این گروه معتقد است که به راه انداختن یک جنگ منطقه ای سبب ویران شدن اسرائیل می شود بنابراین بهتر است بر تحریم های بین المللی تکیه کنیم. همچنین معتقدند حتی در صورت دستیابی ایران به سلاح اتمی دنیا به پایان نخواهد رسید.
- جبهه دوم بر این عقیده است که باید خویشتندار بود زیرا برنامه هسته ای ایران تا دو یا دو سال و نیم دیگر تمام نخواهد شد و در این بین، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پیش خواهد بود که در صورت پیروزی "باراک اوباما" برای دور دوم یا آمدن رئیس جمهور جدید، مسئله حمله به ایران به دوش آن ها خواهد بود. علاوه بر اینکه این احتمال نیز وجود دارد که نظام ایران تغییر کند. این دسته فکر می کنند به هرحال در طول دو سال آینده حوادث بسیاری اتفاق خواهد افتاد پس نباید عجله کرد.
- جبهه گیری سوم از سوی فرماندهان دستگاه های امنیتی اسرائیل همچون رئیس ستاد ارتش "بنی گانتس" و رئیس موساد "تمیر باردو" و رئیس سازمان اطلاعات ارتش سرلشکر "افیف کوخافی" و "یورام کوهین" رئیس دستگاه امنیتی اسرائیل (شاباک) اتخاذ شده است که تمام آن ها با طرح حمله به ایران مخالف هستند، موضعی که با موضع سران سابق دستگاه های امنیتی اسرائیل همچون "گابی اشکنازی" و "مئیر داگان" و "عاموس یدلین" و "یوفال دیسکین" که با برخورد نظامی با ایران به شدت مخالف بودند مطابق می باشد.
- اما جبهه چهارم که "نتانیاهو" و "باراک" –به قول برنیاع: هیولای دوقلو- تشکیل دهنده آن هستند طرفدار آغاز جنگ علیه ایران می باشند.
این تحلیلگر با توجه به این مطلب که "نتانیاهو" طرفدار این نظریه است به موضع گیری وی در ابتدای ریاست جمهوری اشاره کرد که گفته بود: احمدی نژاد، هیتلر است و اگر در وقت مناسب جلوی او را نگیریم همه را می سوزاند همانطور که آلمان در جنگ جهانی دوم یهودیان را به آتش کشید، اشاره کرد.
"برنیاع" در ادامه افزود: « "نتانیاهو" با اصرار بر این موضوع می خواهد رؤیای کل زندگیش را یعنی "چرچیل شدن برای اسرائیل"، به واقعیت مبدل کند و ایران این فرصت را برای وی مهیا ساخته است.»
وی افزود: «یکی از دلایل تایید حمله نظامی به ایران توسط "باراک" رویه سایر مسئولین اسرائیل است که اجازه داشتن سلاح اتمی را به هیچ کشور دیگری در منطقه ندادند همچون نخست وزیر"مناخیم بگین" که فعالیت های هسته ای عراق را در اوائل دهه هشتاد از بین برد و موشکباران منطقه "دیر الزور" سوریه به دستور "ایهود اولمرت" در سال 2007 و با این ادعا که سوریه در آنجا فعالیت های هسته ای به راه انداخته است، اشاره کرد.»
"برنیاع" معتقد است "باراک" برای همراهی با "نتانیاهو" در حمله نظامی به ایران، دلائل شخصی هم دارد. او در فکر حفظ جایگاه خود در حزب "لیکود" است که اگر در دور بعد نیز این حزب پیروز بود بتواند پست وزارت دفاع را حفظ کند.
"برنیاع" در پایان افزود: «در حال حاضر که جهان به این نتیجه رسیده است که پیشرفت فعالیت های هسته ای ایران متوقف شده، گمانه زنی هایی بر افزایش فشار برای حمله نظامی به ایران مطرح شده است و یکی از مسائل مرتبط با فشار نظامی، بحث تطابق زمانی حمله می باشد که در چه فصلی باید صورت بگیرد. زمستان نزدیک است و دارای شرایطی است که در صورت شروع جنگ و ایجاد تبعات هسته ای زیست محیطی- با توجه به شرایط این فصل- مشکلاتی برای خود ما به وجود خواهد آمد و در همین راستا عده ای با نگاه به آینده معتقدند که بعد از زمستان، بهار است و بعد از آن تابستان و هرکدام با مشکلات خاص خود. بنابراین بهانه همیشه موجود خواهد بود.
خبرگزاری "النهرین" که این خبر را منتشر کرده، در پایان افزوده است: «مقامات ایرانی با صراحت اعلام کرده اند که اولین موشکی که از "تل آویو" یا یک جنگنده به ایران اصابت کند، اسرائیل باید خود را برای دریافت بیش از 15 هزار موشک در عرض چند دقیقه آماده کند که طبیعتاً بعد از آن دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت، بلکه یک رژیم فلج باقی می ماند که غرب برای جابجا کردن آن باید از ویلچر استفاده کند. برخی دیگر از مسئولین ایران نیز گفته اند که ایران منتظر چنین حماقتی از سوی اسرائیل است تا با این رژیم تسویه حساب کند و با نابود کردن آن، مردم فلسطین را به سرزمین هایشان بازگرداند.»
این خبرگزاری نوشت: «تهدیدات ایران تنها در گفتار خلاصه نشده است بلکه این کشور با رونمایی از محصولات استراتژیک جدید همچون موشک های بالستیک "شهاب3" که تا 2500 کیلومتر برد دارد، سبب نگرانی و وحشت غرب و اسرائیل از رسیدن ایران به این مرحله از قدرت و یا حتی فراتر از آن همچون "شهاب 4 و 5" که شاید ایران نخواسته آن ها را اعلام کند، شده است.»

خبرگزاری النهرین به نقل از روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت

ایران یک ماهواره جاسوسی نظامی آمریکا را کور کرد

کیهان نوشت:

منابع غربی تایید کردند ایران موفق شده یک ماهواره جاسوسی حساس آمریکا را کور کند.

این خبر را نخستین بار دودی کوهن در روز یکشنبه 27 آذر 1390 (18 دسامبر 2011) در وب سایت روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت فاش کرد.

کوهن نوشت: منابع اطلاعاتی در اروپا اعلام کردند ایران با هدف گیری لیزری دقیق یک ماهواره جاسوسی آمریکا را کور کرده است.

وی ادامه داد: این اقدام ایران غرب را شوکه کرده است.

یک مسئول آمریکایی به این روزنامه گفت: اگر ایرانی ها تجهیزات پیشرفته ایجاد اختلال ماهواره ای را به دست آورده باشند این بدان معنا است که بسیاری از ماهواره های دیگر نیز در معرض خطر هستند.

یک منبع اطلاعاتی اروپا ادعا کرد ایران با کور کردن یک ماهواره جاسوسی آمریکا، غرب را شوکه کرد. ایران در رویدادی که هیچ گاه تاکنون مشاهده نشده بود با هدفگیری کاملا دقیق لیزر، ماهواره جاسوسی آمریکا را کور کرده است.

بنابر گزارش یدیعوت آحارونوت، رسانه های آمریکایی نوشتند این رویداد می تواند حاکی از آن باشد که ایرانی ها با موفقیت به فناوری ایجاد اختلال ماهواره ای دست یافته اند و توانسته اند توانمندی های ناوبری ماهواره های آمریکا را ردگیری کنند.

کارشناسان در تهران، اعلام این موضوع را پس از دو موضوع پهپاد و شکار جاسوس آمریکایی، ضربه سوم ایران در پاسخ به راهبرد فشار آمریکا ارزیابی می کنند.

این امر نشان دهنده آن است که ایران به فناوری های بسیار پیشرفته ای در به دست گرفتن کنترل وسایل پرنده دست یافته و همچنین اثبات می کند ادعای ایران مبنی بر نشاندن پهپاد
RQ-170 با استفاه از عملیات جنگ الکترونیک صحیح بوده است.
    

ماهواره‌های نظامی آمریکا در تیررس موشک‌های دوربرد ایران

خبرگزاری فارس: روند رو به رشد ایران در ساخت پرتابگرهای قدرتمند و برنامه ایران برای فرستادن انسان به فضا بین سال های 2020 تا 2025 میلادی این هشدار را به آمریکا می دهد که در یک برخورد نظامی احتمالی، ماهواره های نظامی این کشور از امنیت کامل برخوردار نخواهند بود.

به گزارش خبرگزاری فارس، در پاییز سال 2009 رهبر انقلاب ایران که فرماندهی کل نیروهای مسلح را در این کشور بر عهده دارد، با صدور فرمانی افراد جدیدی را در سمت های فرماندهی سپاه پاسداران و ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران منصوب کرد.
شاید این مسئله به خودی خود مسئله چندان مهمی محسوب نشود و تنها شامل چند جابجایی عادی در ترتیبات فرماندهی باشد، اما رهبر انقلاب برای اولین بار در احکام نظامی خودشان از عنوان نیروی "هوا-فضا " برای یگان های هوایی سپاه پاسداران استفاده کردند که تبدیل به نامی مرسوم برای تغییر نام این نیروی مستقل در مجموعه یگان های مسلح ایران شد.
تغییر نامی که به طور حتم تنها محدود به مکاتبات اداری نخواهد ماند و تاثیرات مهمی در ماموریت ها و اهداف این نیرو در آینده خواهد داشت.

*یک نگاه به فضا و نیم نگاهی به آسمان

نیروی هوا- فضای سپاه پاسداران در مجموعه نیروهای مسلح ایران اصلی ترین کاربر موشک های بالستیک به عنوان مهم ترین ابزار تهاجمی در مقابل هرگونه تعرض خارجی است.
نکته ای که سرلشگر صفوی فرمانده پیشین سپاه پاسداران و مشاور کنونی نظامی رهبر انقلاب آن را به عنوان راهکاری برگزیده در مقابل توانمندی های دشمنان احتمالی در بخش تهدیدات هوا-پایه و ضعف های سخت افزاری متقابل ایران ذکر می کند.
نظامیان ایرانی که در دوران نبرد هشت ساله با همسایه شرقی خود شاهد هدف قرارگرفتن منافع حیاتی و شهرهای پرجمعیت خود توسط موشک های اسکاد ساخت اتحاد جماهیر شوروی بودند، پس از برقراری صلح با تمام توان شروع به توسعه زرادخانه موشک های بالستیک زمین پایه خود کردند.
به تدریج و با گذشت زمان ایران قدرتمندترین زرادخانه موشکی در خاورمیانه را ایجاد کرد که از لحاظ فناوری با به طور مدام در حال رشد و تکامل بود.
دستیابی به تکنولوژی ساخت موشک های جامد و تست اولین نسل از پرتابه های این چنینی با برد بیش از دو هزار کیلومتر به نام سجیل، عملیاتی شدن نسل جدیدتر موشک های تاکتیکی به نام فاتح با برد 350 کیلومتر و همچنین تجهیز کلاهک های موشک سوخت مایع به سیستم های هدف گیری چندگانه (MVR ) بخشی از پیشرفت های ایران در این بخش بوده است.
از همین رو همواره توانمندی های این نیرو که پیش از آن تنها پسوند هوایی را یدک می کشید، در این بخش به هواگردهای متعارف که بیشتر متکی به جنگنده های پشتیبانی نزدیک SU-24 روسی و هواپیماهای توربو پراب توکانو برزیلی است، برتری داشته است.

*امید، پنجره ورود ایران به عصرفضا

در کنار این توسعه برنامه فضایی ایران پیوند نزدیکی با پیشرفت های ایران در بخش پرتابه های نظامی ایران دارد. ایران که برنامه فضایی آن پیش ازانقلاب تنها محدود به ساخت مشترک ماهواره با کشورهای خارجی بود، پس از انقلاب همزمان با توسعه موشک های بالستیک به احیای برنامه فضایی خود پرداخت.
این تلاش ها در نهایت با پرتاب ماهواره بومی امید و پرتابگری موسوم به سفیر از یک پایگاه پرتاب موشک در نزدیکی سمنان به نتیجه رسید و ایران را وارد عصر فضا کرد.
هم اکنون نیز تلاش های ایران درعرصه فضایی با توسعه پرتابگرهای قدرتمند تر و ساخت ماهواره های قدرتمند تر در زمینه های مخابراتی، نظامی و تحقیقاتی هم چنان ادامه دارد.

*فشار بر رگ حیاتی نظامی آمریکا

ایران حتی در کوتاه مدت هم نمی تواند به تلاش های رقبای خود در عرصه تکنولوژی فضایی بی اعتنا بماند. تلاش آمریکا و به طور کلی غرب برای ساماندهی و فرماندهی نیروهای خود در سرتاسرجهان به شدت متکی بر ماهواره های ارتباطی و مخابراتی مستقر در مدار زمین است.
این وابستگی در دهه اول قرن بیست و یکم و ارائه مفهوم جنگ نت محور نیز به شدت افزایش پیدا کرده است. اگر در جنگ های قرن بیستم توانایی جهت یابی سربازان متکی به تکنیک های دستی و نقشه های کاغذی سنتی بود، در قرن بیست و یکم این سیستم های مکان یابی جهانی هستند که این وظیفه را با دقتی باورنکردنی انجام می دهند.
اصلی ترین سامانه ای که با ظرفیت کامل و به صورت جهانی در این حوزه فعالیت می کند، سیستم آمریکایی GPS است که با 28 ماهواره فعال در مدار زمین در اختیار دارد.
البته روسیه با سیستم گلوناس و اتحاد اروپا و چین نیز با سیستم گالیله درصدد رسیدن به توانایی هایی مشابه سیستم آمریکایی در بحث جهت یابی هستند.
نیروهای آمریکایی برای رهگیری و هدف قرار دادن نیروهای متخاصم به شدت متکی به این سیستم و سامانه های مکمل جاسوسی و مخابراتی هستند.بمب های آمریکایی به مدد همین سیستم قابلیت هدف قرار دادن اهداف خود با دقت چند ده سانتیمتری هستند و ارتباط یگان ویژه آمریکایی با مراکز فرماندهی به مدد همین ارتباطات ممکن است.
هرگونه تخریب هدفمند در چنین سیستمی تبعات سنگینی برای نیروهای آمریکایی و سیستم های هدایت و فرماندهی C4I این کشور در پی دارد و علاوه بر اخلال در روند اجرای عملیات نظامی در صورت شدت یافتن مسئله می تواند به فلج شدن نیروهای آمریکایی از لحاظ تاکتیکی منجر شود.

*زره "نفوذ پذیری " که قرار بود "نفوذ ناپذیر " باشد

گرچه مراکز فرماندهی نیروهای مسلح آمریکا مدعی ضربه ناپذیری سیستم های مخابراتی و نظامی فضایی خود هستند، اما یک پژوهش مستقل که در سال 2001 از سوی آکادمی نیروی هوایی این کشور انجام شد، بر آسیب پذیری سیستم های هدایت و کنترل ماهواره این کشور و امکان اختلال در سیگنال های آن تاکید داشت.
انهدام یک ماهواره هواشناسی از رده خارج از سوی ارتش آزادیبخش چین توسط یک موشک هوا به زمین زنگ خطر را برای آمریکا به صدا درآورد.
حتی کشور جنگ زده و تحت تحریمی همانند عراق نیز در جریان نبرد سال 2003 تلاش کرد تا از طریق ایجاد اختلال در گیرنده های GPS بمب ها و موشک های کروز آمریکایی، هدایت پذیری آنان را به حداقل برساند.
گرچه این تلاش عراق به دلیل کمبود امکانات به جایی نرسید اما نشان از توجه دشمنان آمریکا نسبت به نقاط ضعف احتمالی این کشور داشت.
همین مسئله تلاش آمریکا را برای نظامی کردن فضا دو چندان کرده است و اعتراضات سایر کشورها در خصوص مغایرت این اقدام با قوانین بین المللی تاثیر چندانی در متوقف کردن آن نداشته است. آزمایش هواپیماهای بدون سرنشین با سرعت 24 ماخ و استقرار رادارهای فضا پایه بخش از تلاش های ایالات متحده در این راستا محسوب می شوند.

*گزینه های محدود، اما تاثیر گزاز

اما نیروهای عمل کننده ایرانی در این حوزه و به خصوص نیروهای هوا- فضای سپاه پاسداران که فضا در حوزه عملیاتی آن قرار دارد، می توانند با سرمایه گذاری بر راهبردهایی مشخص توان آفندی خود را به خوبی ارتقا دهند.

*هدف، ماهواره دشمن

اصلی ترین چشم انداز متناسب با توان فنی ایران برای ایجاد توان پدافندی سرمایه گذاری در تسلیحات انهدام ماهواره با موشک های بالستیک است. پرتابگرهای ایرانی می توانند برای حمل کلاهک های ضد ماهواره به سرعت بهسازی شوند و برای انهدام ماهواره های مدار پایین استفاده شوند.
قدرتمند ترین پرتابگر ایرانی موسوم به سیمرغ که هنوز وارد خدمت نشده است، می تواند محموله های سبک را تا مدارهای کم ارتفاع ((LEO تا محدوده زیر 1000 کیلومتری سطح زمین تامین کند.
این در حالی است که اغلب ماهواره های جاسوسی و مخابراتی ایالات متحده و اسراییل در مدار ژئوسنکرون در ارتفاع 36 هزار کیلومتری از سطح زمین مستقر است.
با این حال روند رو به رشد ایران درساخت پرتابگرهای قدرتمند و برنامه ایران برای فرستادن انسان به در فضا بین سال های 2020 تا 2025 میلادی این هشدار را به آمریکا می دهد که در یک برخورد نظامی احتمالی رودررو ماهواره های نظامی این کشور از امنیت کامل برخوردار نخواهند بود.

*نبرد امواج در قلب فضا

ایران در یک رویکرد میان مدت از توانایی های دیگری برای مقابله با توانمندی های فضایی آمریکا در حوزه ارتباطی برخوردار است.
یکی از این توانایی ها ایجاد اختلال الکترو مغناطیسی در سیستم های الکترونیکی جرم هدف در مدار زمین است. ایران تاکنون تنها از این توانایی در حوزه ایجاد اختلال در ماهواره های تلویزیونی مخالف استفاده کرد.
در یک مورد شدت امواج ارسالی بر ماهواره شبکه نایلست در جریان موج تخریبی رسانه های غرب در فنته سال 88 به قدری سنگین بود که این شبکه مجبور به خارج کردن این ماهواره از جریان سرویس دهی برای جلوگیری از خسارات شدیدتر بود.
با این حالی هیچ ارزیابی مستقلی از توانمندی ایران در این حوزه منتشر نشده است و به نظر می رسد ایران نیز تاکنون از حملات این چنینی علیه منافع آمریکا استفاده نکرده است.

*آیا جنگ ستارگان رنگ واقعیت به خود بگیرد

استفاده از نیروی نور متمرکز یا لیزر درعرصه فضا سابقه به نسبت بلندی دارد. در اوج رقابت اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در جنگ سرد استفاده از لیزر در قدرت نمایی های فضایی نقش مهمی را بر عهده داشت.
در برنامه بلند پروازانه رونالد ریگان رییس جمهور اسبق آمریکا برای بی اثر کردن توانمدی های موشکی اتحاد جماهیر شوروی موسوم به جنگ ستارگان نقش اصلی برعهده ایستگاه های فضایی مجهز به توپ های لیزری بود. گرچه این برنامه بسیار بلند پروازانه تر از آن بود که عملی شود، اما استفاده اتحاد جماهیر شوروی از اشعه لیزر برای ایجاد اختلال در برنامه شاتل چالنجر یک واقعیت است.
از سوی دیگر لیرز تاکتیکی هوابرد موسوم به (ABL ) که یکی از اجزای مهم برنامه دفاع موشکی آمریکا را تشکیل می دهد،‌ به صورت بالقوه امکان نابودی اجسام فضایی در حال حرکت از جمله ماهواره ها در اختیار دارد.

با این حال محققان کشورمان تلاش های جدیدی را در این عرصه آغاز کرده اند و مدعی داشتن مقام دوم پس از ژاپن در تولید لیزرهای پر انرژی هستند.
مرکز ملی علوم و فنون لیزر(INCL) کانون تحقیق و پژوهش در چنین حوزه ای در ایران محسوب می شود که بنا بر اخبار خبرگزاری ها تاکنون توان تولید لیزرهایی با توان دو کیلو وات را پیدا کرده اند.

*حمله ای همانند یک تهاجم هسته ای

ایران و آمریکا دشمنان سرسختی در حوزه های گوناگون محسوب می شوند، اما باید دید که آیا دشمنی به عرصه فضا نیز کشیده است.
ایران و آمریکا نشان داده اند که دورترین چشم اندازها را برای منافع امنیتی خود در نظر می‌گیرند و فضا جایی است که حتی هم اکنون به امنیت هر دو گره خورده است.
شاید برای نشان دادن اهمیت آن کافی است به سخنان یکی از اعضای انیستیوی "رند " را در نظر بگیریم که گفته بود: " انهدام یک ماهواره آمریکا در فضا شاید به اندازه انداختن بمب اتم بر واشنگتن مهم نباشد، اما به طور حتم مانند اصابت بمب اتم به شهری همانند گالستون است ".

انتهای پیام/ی

بیداری اسلامی در حال تکامل

گفت‌وگو با دکتر محمد اکرمی‌نیا
ولی‌امر مسلمین در دیدار مردم فارس، بار دیگر با غافلگیرکننده خواندن حوادث اخیر منطقه برای آمریکا، افق پیش روی بیداری ملت‌های مسلمان را روشن توصیف و تأکید کردند: «بیداری اسلامی در منطقه به برکت انقلاب اسلامی قطعاً به نتیجه خواهد رسید.» پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب در این‌باره با دکتر محمد اکرمی‌نیا، کارشناس مسائل خاورمیانه به گفت‌وگو پرداخته است.

در سال 85 خانم کاندلیزا رایس با شروع جنگ 33 روزه گفت که ما به دنبال شکل‌گیری یک خاورمیانه جدید هستیم. سال گذشته رهبر معظم انقلاب بر این موضوع تأکید کردند که خاورمیانه جدیدی با محوریت اسلام در حال شکل‌گیری است. با توجه به تحولات اخیر منطقه طرح خاورمیانه آمریکایی را چگونه می‌‌بینید؟

آمریکایی‌‌ها بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و مطرح شدن نظم نوین جهانی توسط جرج بوش پدر داعیه رهبری جهان را داشتند؛ چراکه موفق شده بودند صدام را نیز از کویت بیرون کنند و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب گفتند که آمریکایی‌ها خودشان را کدخدای جهان می‌دانستند و می‌‌دانند. اما منطقه خاورمیانه از نقطه‌نظر همه کارشناسان مسائل بین‌المللی یک زیرسیستم منطقه‌ای بسیار مهم و یا به عبارت دیگر می‌‌توانیم ادعا کنیم که منطقه خاورمیانه مهمترین زیرسیستم جهان است.


اگر بخواهند اجازه بدهند مردم انتخاب کنند ـ دموکراسی در مکتب لیبرالیسم یک ارزش است ـ کسانی به قدرت می‌‌رسند که با آمریکا مخالف هستند یا اگر مخالف هم نیستند اما نفت را به بهای ناچیز به آمریکا و اسرائیل نمی‌‌دهند. دلیل اصلی عدم موفقیت سیاست‌های آمریکا در منطقه وجود همین تناقضات است.


اهمیت خاورمیانه دلایل زیادی دارد و به مسائل و موضوعات مختلفی برمی‌گردد. از لحاظ فرهنگی خاورمیانه محل ظهور همه ادیان الهی است و به همین دلیل مردم این منطقه بسیار دین‌باور هستند؛ به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه محل اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا است؛ به لحاظ ژئوپلیتیکی نقاط مهمی مثل باب‌المندب، تنگه هرمز و کانال سوئز در خاورمیانه واقع شده است و نقاط بسیار مهم استراتژیک در سطح جهان هستند؛ به لحاظ اقتصادی منطقه خاورمیانه بیش از 64 درصد مخازن نفت و گاز دنیا را در خودش جای داده است که این هم یک موقعیت ممتاز به منطقه بخشیده است. از دیرباز یعنی حدود 500 سال پیش نیز تمام قدرت‌های بین‌المللی و استعمارگران تلاش کرده‌اند تا در این منطقه حضور داشته باشند؛ پرتغالی‌ها، هلندی‌ها، فرانسوی‌‌ها، انگلیسی‌‌ها و آمریکایی‌‌ها پس از جنگ جهانی دوم تلاش کردند در این منطقه حضور داشته باشند و استراتژیست‌‌های بزرگ همواره در طول تاریخ گفته‌اند که برای تسلط بر جهان باید بر خاورمیانه مسلط بود. این یک واقعیت است.

لذا آمریکا پس از فروپاشی قطب دوم قدرت جهان یعنی شوروی تلاش کرد یک سلطه فراگیر در این منطقه داشته باشد. طرح‌‌های مختلفی مطرح شد؛ در ابتدا نقشه راه، بعد طرح خاورمیانه بزرگ، بعد طرح خاورمیانه جدید و سپس در کنفرانس آناپولیس سعی کردند که مسئله خاورمیانه را به گونه­‌ای دیگر حل کنند. در شش ماه گذشته نیز آمریکایی‌ها روند مذاکرات به اصطلاح صلح را آغاز کردند که این هم نتیجه نداد. من قبل از این که بخواهم توضیح دهم چرا این طرح‌ها به شکست انجامیده است، باید بگویم طرح خاورمیانه بزرگ که آمریکایی‌ها مطرح کردند به استناد گزارش توسعه انسانی سال 2003 سازمان ملل بود. شورای اجتماعی، اقتصادی سازمان ملل یک گزارش از وضعیت 22 کشور عرب منطقه خاورمیانه ارائه کرد که آن گزارش اوضاع انسانی را خوب نشان نمی‌داد؛ از جمله این‌که مثلاً درآمد 22 کشور عرب منطقه از درآمد اسپانیا که کشور پنجم اروپا است، پایین‌تر بوده یا مثلاً بیکاری، بیسوادی زنان و... مسائلی بودند که در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل آمده بود. همچنین در آن گزارش آمده بود که تا سال 2020 حدود 50 می‌لیون نفر از جوانان کشورهای منطقه بیکار خواهند شد.

لذا آمریکایی‌ها احساس کردند که خطراتی برای جهان غرب ایجاد می‌‌شود. اولین خطر این که اینها از کشورهای عربی به سمت اروپا مهاجرت می‌‌کنند و توازن جمعیتی را به هم می‌­زنند؛ ضمن این‌که نظم اجتماعی مورد نظر آنها نیز با حضور مسلمانان در اروپا به هم می‌‌خورد. در کنار این مسائل اسلام‌هراسی نیز مسئله دیگری بود که غربی‌‌ها پیش گرفتند، مثل این‌که گفتند تا سال 2040 می‌لادی اکثر مردم فرانسه مسلمان خواهند شد. اما به هر حال موج مهاجرت جهان عرب به سمت غرب نیز یک واقعیت بود. نکته دیگر رواج گفتمان تروریسم پس از ماجرای 11 سپتامبر بود. آنها تأکید داشتند که مردم کشورهای عربی با مشاهده ارتباط سران خود با آمریکا و دولت‌های اروپایی سرخورده می‌‌شوند و به اقدامات تروریستی علیه ما رو می‌‌آورند، مانند حمله به ناو آمریکا در یمن و سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا. آمریکایی‌ها احساس کردند که این مسائل برایشان خطر است.

مردم وقتی در کشورهای عربی بیکار می‌‌شوند، در فقر به سر می‌برند، در خفقان سیاسی و استبداد به سر می‌‌برند، ممکن است به اقدامات تروریستی علیه آمریکا نیز روی بیاورند. این هم نکته دیگری بود که در طرح خاورمیانه بزرگ بدان اشاره کردند. اقدام سوم این است که اینها ممکن است انقلاب کنند و این انقلاب از نوع ایران اسلامی باشد و این یک خطر بسیار بزرگ است. آمریکایی‌ها برای این‌که با این خطرات مقابله کنند در سه محور اقتصادی، سیاسی ـ فرهنگی و سیاسی تصمیم به انجام اقداماتی گرفتند.

این اقدامات دقیقاً چه بود؟

در محور سیاسی گفتند که فضای سیاسی کشورهای منطقه باید باز شود؛ یعنی سعی کنیم که با افزایش انتخابات‌ها سرخوردگی مردم کمتر شود. این درواقع نوعی فریب مردم است که به نوعی آرام شوند تا از التهاب کاسته شود. در بخش اقتصاد تصمیم گرفتند که نقش دولت را در اقتصاد کم کنند. گفتند که فساد اقتصادی شدید کشورهای عربی را تا حدودی کاهش دهیم تا مردم اشتغال داشته باشند و انقلاب نکنند. در محور آموزشی ـ فرهنگی گفتند که سطح سواد را بالا ببریم و زن­‌ها را هرچه بیشتر وارد عرصه اجتماع کنیم. زن‌ها وقتی با آموزه‌های لیبرالی آشنا می‌‌شوند، بچه­‌هایی تربیت می‌‌کنند که آن بچه‌ها دیگر برای ما خطرناک نیستند. ببینید این مسائل در طرح خاورمیانه بزرگ لحاظ شده بود اما این طرح از اساس دچار تناقض ذاتی شد. اولین دلیل این‌که وقتی می‌‌خواستند فضای سیاسی را باز کنند، اولین مخالفین این موضوع خود رژیم‌های منطقه بودند و در رأس آنها رژیم عربستان و مصر که بیشترین مخالفت‌ها را با آمریکا کردند. البته آمریکایی‌ها نمی‌خواستند فضای سیاسی را باز کنند بلکه فقط می‌‌خواستند مردم را آرام کنند و آن­‌ها را فریب دهند. خود این دو رژیم در اجلاس اتحادیه عرب در آن سال، طرحی آوردند که به آن توجهی نشد.


در مورد شبهه دوم نیز در یک نگاه تمدنی، راهبردی و استراتژیک سی سال دوره طولانی‌ای نیست. سرنوشت ملت‌ها حداقل طی یک قرن رقم می‌‌خورد. اگر آثار انقلاب پس از سی سال در این کشورها بروز و ظهور می‌‌یابد، این دوره، دوره طولانی‌ای نیست.


طرح خاورمیانه به دلیل تناقضات این‌چنینی شکست خورد؛ یعنی آمریکایی‌ها از یک طرف از رژیم‌های مستبد منطقه حمایت می‌کردند تا نفتشان را غارت کنند و امنیت اسرائیل را حفظ کنند و از طرف دیگر از سران این کشورها می‌‌خواستند که فضای سیاسی کشورهایشان را باز کنند. آن‌ها دیدند که اگر بخواهند انتخاباتی مانند انتخابات فلسطین در سال 1385 برگزار کنند، حماس سر کار می‌‌آید، در عراق شیعیان به نوری‌المالکی رأی دادند، در خود مصر إخوان‌المسلمین تعدادی از کرسی‌های مجلس را به دست گرفتند و در بحرین نیز شیعیان موفقیت چشمگیری یافتند. آمریکایی‌ها دیدند که با اصرار بر طرح خاورمیانه بزرگ کسانی سر کار می‌‌آیند که مخالف آمریکا هستند. از طرف دیگر دیدند که متحدین خودشان مانند مبارک و ملک‌عبدالله از جمله مخالفین این طرح هستند.

لذا این طرح را کنار گذاشتند تا این که در سال 85 تصمیم گرفتند به حزب‌الله حمله کنند که البته آن هم در چارچوب یک طرح کلان‌تر بود. گفته بودند اگر می‌‌خواهیم جمهوری اسلامی را از بین ببریم ابتدا باید بازوهای آن را بزنیم، غافل از این‌که بازوهای جمهوری اسلامی در می‌ان مردم است؛ یعنی آن دیپلماسی عمومی که آمریکایی‌ها می‌‌خواهند به وسیله آن علیه ما اقدام کنند. این دیپلماسی عمومی را حضرت امام(ره) در اول انقلاب در میان مردم به کار بست و شما وقتی به منطقه نگاه می‌انداختی، اغلب مردم بر خلاف دولت‌ها با جمهوری اسلامی ایران بودند. در جنگ لبنان خانم رایس گفت این درد زایمان تولد خاورمیانه جدید است. آمریکایی‌ها یک رویکرد جدید برای منطقه پیش‌بینی کرده بودند و پس از این‌که نتوانستند در جنگ علیه حزب‌الله پیروز شوند، از بین رفت. پس از آن نیز کنفرانس آناپولیس را مطرح کردند که رهبر انقلاب گفتند به نتیجه نمی‌‌رسد و به نتیجه هم نرسید. بعد نیز نوبت به طرح صلح رسید.

بنابراین آمریکایی‌ها به دلیل تناقضات موجود و عدم همراهی متحدینش نتوانستند طرح‌‌های خود را پیش ببرند. دلیل اصلی این‌که آمریکایی‌‌ها در تحولات کشورهای مصر، تونس، لیبی و جاهای دیگر شکست می‌خورند این است که آمریکایی‌‌ها از یک سو منافع راهبردی در منطقه دارند و از سوی دیگر ادعای ارزش‌های دموکراتیک. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها می‌‌بینند که کشورهایی مثل لیبی و عربستان نفت زیادی دارند و می‌‌توانند منافع زیادی داشته باشند. عربستان توان تولید 9 می‌لیون بشکه نفت در روز را دارد و بیشترین نفت خود را به آمریکا و کشورهای اروپایی می‌‌فرستد. این منافع راهبردی برای کشورهای غربی مهم است و باید از این کشورها حمایت کنند. اما از طرف دیگر ادعاهای لیبرالیستی و ارزش‌هایی همچون حقوق بشر و آزادی دارند که آن را از زبان هابز، جان لاک، روسو و ... مطرح می‌‌کنند. در صورتی که بخواهند آزادی در منطقه وجود داشته باشد، آن منافع راهبردی از میان می‌‌رود. بنابراین تضادی بین منافع راهبردی و ارزش‌های دموکراتیکی وجود دارد که خودشان شعارش را سر می‌‌دهند و امروز در آن گرفتار شده‌اند.

اگر بخواهند اجازه بدهند مردم انتخاب کنند ـ دموکراسی در مکتب لیبرالیسم یک ارزش است ـ کسانی به قدرت می‌‌رسند که با آمریکا مخالف هستند یا اگر مخالف هم نیستند اما نفت را به بهای ناچیز به آمریکا و اسرائیل نمی‌‌دهند. یا این‌که دیگر خودشان را در آغوش آمریکا و اسرائیل نمی‌‌اندازند و از خودشان استقلال نشان می‌‌دهند و آن کاری را که مبارک کرد، دیگر نمی‌­کنند. بنابراین دلیل اصلی عدم موفقیت سیاست‌های آمریکا در منطقه وجود همین تناقضات است. در حال حاضر با موج بیداری اسلامی، وضع برای آمریکا قابل بازگشت نیست. ببینید! امروز بواسطه توسعه وسایل ارتباط جمعی، پیام انقلاب اسلامی به مردم رسیده است. به نظر من غربی­‌ها نمی‌‌توانند در لیبی کسی مثل معمر قذافی را بیاورند، دیگر نمی‌توانند شبیه مبارک در مصر را بر سر کار بیاورند. چراکه مردم بیدار شده‌اند و این در اثر موج انقلاب اسلامی است که ان‌شاء‌الله شاهد گسترش روزافزون آن خواهیم بود.


در محور سیاسی طرح خاورمیانه بزرگ گفتند که فضای سیاسی کشورهای منطقه باید باز شود؛ یعنی سعی کنیم که با افزایش انتخابات‌ها سرخوردگی مردم کمتر شود. این درواقع نوعی فریب مردم است که به نوعی آرام شوند تا از التهاب کاسته شود. در بخش اقتصاد تصمیم گرفتند که نقش دولت را در اقتصاد کم کنند.


رهبر معظم انقلاب بیشتر از یک دهه است که از بیداری اسلامی بین جوانان و ملت­‌های مسلمان صحبت می‌‌کنند. این موضوع تا قبل از اتفاقات اخیر واقعاً برای خیلی‌­ها غیرقابل باور بود. سؤال این‌جاست که در یک دهه اخیر بیداری اسلامی چه سیری داشته است؟

از همان روزهایی که مبارزات ضد استبداد و ضد استعمار در ایران بوده و پس از پیروزی انقلاب، مردم منطقه کم و بیش متوجه این قضیه شده‌اند. نهضت‌ها و جریان‌های بیداری اسلامی از کشمیر پاکستان گرفته تا شمال آفریقا تحت تأثیر انقلاب اسلامی شکل گرفتند، اگرچه دشمنان با توطئه سعی داشته و دارند تا جلوی این حرکت‌ها را بگیرند اما به نظر من این جریانات اخیر، به دلیل پیروزی­‌هایی که ما در عرصه‌های مختلف داشته‌ایم، با قدرت و سرعت بیشتری انتشار یافته است. مثلاً در عرصه اقتصادی از همان فروردین سال 58 ما تحریم بودیم اما الآن جایگاه ما کجاست؟ تولید ناخالص ملی ایران نسبت به قبل چه رشدی داشته است؟ با توجه به این‌که قبل از انقلاب شش می‌لیون بشکه نفت در روز صادر می‌‌شد و الآن حدود دو و نیم می‌لیون بشکه در روز صادر می‌کنیم و جمعیت بیش از دو برابر شده است، جنگ و تحریم‌ها را داشتیم، در حوزه فناوری هسته‌ای، نانوتکنولوژی، سلول‌های بنیادین و... به جایگاه بسیار خوبی دست پیدا کردیم. لذا می‌‌خواهم بگویم که این موج از ابتدای پیروزی انقلاب بوده اما امروز به برکت ایستادگی ملت و توسعه وسایل ارتباط جمعی از جمله اینترنت، ماهواره و شبکه­‌های تلویزیونی با شتاب بیشتری حرکت کرده است.

• اینجا دو شبهه مطرح می‌‌شود؛ اولاً برخی معتقدند این حرکت‌ها را نمی‌توان حرکت‌های اسلام‌گرایانه دانست. ثانیاً چرا این خیزش اسلامی با 32 سال فاصله پس از انقلاب اسلامی ما اتفاق می‌‌افتد؟ عده‌ای معتقد هستند به خاطر این فاصله اتفاقات اخیر را نمی‌‌توان مرتبط با تأثیر انقلاب ایران یا اسلام‌خواهی دانست.
خیزش‌های اخیر به چند دلیل اسلام‌خواهانه و اسلام‌گرایانه هستند. اول این‌که در این کشورها اسلام‌گراها محور هستند؛ ثانیاً شعارهای مردم این کشورها «الله اکبر» و «لا اله الا الله» است و سوم این‌که می‌عادگاه این مردم نماز جمعه و مساجد است. بنابراین دیگر چه باید باشد تا ما بگوییم اسلام­‌گرایانه است؟ در مورد شبهه دوم نیز در یک نگاه تمدنی، راهبردی و استراتژیک سی سال دوره طولانی‌­ای نیست. سرنوشت ملت­‌ها حداقل طی یک قرن رقم می‌‌خورد. اگر آثار انقلاب پس از سی سال در این کشورها بروز و ظهور می‌‌یابد، این دوره، دوره طولانی‌ای نیست. مسئله بعد این است که به خاطر امنیت منطقه و موارد اهمیتی که ذکر شد، بالأخره حضور دشمنان، تمرکزشان روی خاورمیانه، رژیم‌های دست‌نشانده استبدادی، استفاده از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موانعی ایجاد کرده است. از طرفی آمریکا و سایر کشورهای غربی مسائلی را در داخل برای ما ایجاد کرده بودند اما با وجود همه این مشکلات، انقلاب ما برای کشورهای منطقه این پیام را داشت که نظامی جمهوری اسلامی که به دنبال اسلام و مردم‌‌سالاری دینی بود، موفق شده است. غربی‌ها تلاش کردند از رسوخ این پیام در منطقه جلوگیری کنند که در نهایت شکست خوردند.

منبع: khamenei.ir